چگونگی رویارویی با کمرویی دانش آ موزان


تاریخچه استفاده از کلمه کمرویی
فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد می گوید که اولین استفاده ی ثبت شده از این لغت در یک شعر آنگلوساکسون بوده است که حدود هزار سال بعد از میلاد مسیح سروده شده است . در آن شعر معنی این لغت " به سهولت ترسانده شده " است. " کمروبودن " نشانگر صفت فردی است که " به خاطر ترسویی ، احتیاط کاری و بی اطمینانی ، نزدیک شدن به او مشکل است . " فرد کمرو" هشیارانه از مواجهه با افراد یا چیزهایی مشخص یا انجام کاری همراه آنان بیزار است. " در گفتار یا کردار خود ملاحظه کار است ، از ابراز وجود بیزار است و به طور محسوسی ترسو است. ممکن است فرد کمرو " کناره گیر یا بی اعتماد باشد و یا شخصیتی پرسش انگیز ، بی اعتماد و مشکوک داشته باشد." فرهنگ لغت" و بستر"کمرویی را به عنوان " ناراحت بودن در حضور دیگران " تعریف می کند.
کمرویی در میان دانش آموزان خردسال شایعتر از بزرگسالان است . بسیاری از بزرگسالانی که خود را غیر کمرو می بینند با برنامه ریزی ، بر کمرویی دوران کودکی خود غلبه کرده اند ، معهذا تحقیق ما مؤکداً این باور را که کمرویی فقط عارضه ی دوران کودکی است ، رد می کند. ممکن است این پدیده در میان کودکان آشکارتر باشد ، زیرا آنان عموماً نسبت به بزرگسالان در معرض بررسی دقیق تر روزانه اعمالشان قرار دارند. اما کمرویی در میان بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت بزرگسالان ادامه می یابد.
کمرویی به یک معنا ، یک خصیصه جدی در زندگی فردی و خانوادگی و خسران حیات اجتماعی است . همیشه توده ای از ابرهای تیره کمرویی ، طلوع خورشید وجود و ظهور استعداد های نهفته خیل نوجوانان و جوانان مستعد و هوشمند را پنهان می کند .
به کلام ساده ، کمرویی یعنی خود توجهی فوق العاده و ترس از مواجهه شدن با دیگران زیرا کمرویی نوعی ترس یا اضطراب اجتماعی است که در آن فرد از مواجهه شدن با افراد نا آ شنا و ارتباطت اجتماعی گریز دارد .
کمرویی از دیدگاه بین فرهنگی
کمرویی پدیده ی گسترده و متنوعی است که نزد افراد، خانواده ها، جوامع و فرهنگ های مختلف معانی متفاوتی دارد. کودک یا نوجوانی ممکن است از نظر روان شناسی اجتماعی فردی کمرو باشد، اما از نظر خانواده یا مدرسه به عنوان یک کودک یا نوجوان مؤدب و متین تلقی گردد. به عبارت دیگر بعضی ها افراد کمرو را انسان هایی ساکت، مؤدب و محترم می دانند و تصور می کنند که این قبیل افراد، شهروندان سالم و بی آزاری هستند و برخی نیز افراد کمرو را انسان هایی مطیع، حرف گوش کن، مستعد و مقبول اجتماع می دانند. بعضی نیز کمرویی را برای دختران امری عادی و صفتی مثبت تلقی می کنند و آن را برای پسرها یک ویژگی یا منش ناپسند می دانند، در حالی که کمرویی همان گونه که قبلاً اشاره شد، یک معلولیت اجتماعی و مانع رشد مطلوب شخصیت است و برای هر دو جنس امری است نامطلوب و نابهنجار. برخی دیگر، کمرویی را در افراد، بخصوص نزد دختران مترادف باحیا و عفت می دانند و آن را تأیید، تمجید و تشویق می کنند؛ در حالی که «حیا» یکی از برجسته ترین صفات انسان های متعالی بوده، شاخص ایمان و بیانگر رشد مطلوب شخصیت است. به بیان دیگر قدرت خویشتن داری امری است ارادی و ارزشمند و برعکس کمرویی پدیده ای کاملاً غیر ارادی، ناخوشایند و حکایتگر ناتوانی و معلولیت اجتماعی است. پدیده ی کمرویی در کشورهای مختلف و از دیدگاه مطالعات بین فرهنگی، حاکمیت نظام های ارزشی متفاوت و غالب بودن بعضی از اهداف خاص تربیتی در خانه و مدرسه نیز بسیار مهم و قابل توجه است. در بسیاری از جوامع غربی که کارگزاران آنها به طور مستقیم و غیرمستقیم مشوق و مروج رقابت های گسترده، فزون خواهی های فردی، آزادی های فوق العاده ی شخصی و سلطه طلبی و لجام گسیختگی فرهنگی هستند، به لحاظ شایع بودن همین اندیشه ی خودمحوری، برتری جویی، منفعت طلبی و پرخاشگری در خانواده و کلاس و مدرسه درصد افراد مبتلا به کمرویی فوق العاده کمتر از جوامعی است که کودکان و نوجوانان را به سختکوشی و تلاش، قناعت و سازگاری و تواضع تشویق می کنند. اما در کشورهایی که مردم عمدتاً با تبعیت پذیری محض و شخصیت انفعالی زندگی می کنند، حکومت های دیکتاتورمنش، آزادی های مشروع فردی و اجتماعی را کاملاً محدود می کنند، فرصت تقویت احساس خودپنداری و رشد مطلوب شخصیت افراد فراهم نمی شود و زمینه ی پدیدآیی رفتارهای پرخاشگرانه، کمرویی و اجتماع گریزی بیشتر مشاهده می گردد. بر همین اساس در جوامع کمونیستی، کمرویی در میان اقشار مختلف جمعیت به مراتب بیش از جوامع دیگر است. انتظار این است که در جوامع اسلامی با توجه به ارزش های والای قرآنی و وظایف و تکالیف شرعی فردی و گروهی، ضرورت پذیرش مسئولیت های اجتماعی و اتصاف به فضیلت های اخلاقی، کودکان، نوجوانان و بزرگسالان به دور از افراط و تفریط، در تربیت اجتماعی رشدی متعادل و متوازن داشته باشد و افراد، با تجلی شجاعت اخلاقی در گفتار و رفتار ایشان از کمرویی، جسارت و پرخاشگری برکنار باشند. بدون تردید مسلمانان کمرو نمی توانند در انجام بعضی از وظایف و مسئولیت های اجتماعی خود موفق باشند. فی المثل خمیر مایه ی ایفای وظیفه ی مهم امر به معروف و نهی از منکر برخورداری از شجاعت اخلاقی و مهارت برقراری ارتباط اجتماعی متقابل، مؤثر و مفید است.
کمرویی و اضطراب اجتماعی

کمرویی و تاثیر آن در فرایند یاد گیری زبان دوم

کمرویی اغلب درست تفسیر نشده است ، زیرا کمرویی فقط یک هیجان نیست بلکه ترکیبی از ترس ، تنش ، نگرانی و خجالت است . بچه های کمرو با عدم اعتماد به نفس و شرمندگی خود را نشان می دهند و این مورد ،‌بخصوص در مواقعی مشاهده می شود که در مرکز توجه جمع یا در محیطی جدید قرار می گیرند . تغییر محیط و فشارهای تحصیلی نیز از عواملی اند که رفتار چنین دانش آ موزانی را تشدید می کنند . علایم کمرویی شامل بیزاری از نگاه خیره ، آ هنگ ملایم صدا و گفتار مردد یا همراه با ترس و لرز است .
وراثت ، فرهنگ و محیط هر یک می تواند نقش مهمی در کمرویی یک دانش آموز داشته باشد . اگر خانواده فرد تمایل به انزوا و کناره گیری از دیگران داشته باشد ، این احتمال وجود دارد که بچه ها نیز افرادی خود دار باشند ، یعنی به راحتی احساسات درونی خود را ابراز نکنند . علاوه بر این ، اگر بزرگسالانی که در زندگی بک بچه وجود دارند ، دائما به جای او حرف بزنند یا به او خود مختاری و استقلال اندکی بدهند ، ممکن است موجب کمرویی وی گردند . مشکلی که یک دانش آ موز شدیدا کمرو دارد این است که ممکن است توسط سایر همسالان ، شخصی دارای رفتار غیر دوستانه و بی علاقه به ارتباط با دیگران در نظر گرفته شود . بچه ها ممکن است از بازی کردن با یک بچه خجالتی خود داری کنند و در نتیجه رشد اجتماعی آن بچه دچار اختلال شده ، احتمال این که که کمبود عزت نفس دچار شود ، افزایش پیدا می کند . کمبود مهارت های ارتباطی و دوست یابی در بچه ها کمرو ممکن است باعث احساس تنهایی و افسردگی گردد که این خود می تواند مانع شود که آ نان از تمام توانایی های خود استفاده کنند . معلمان می توانند به بچه هایی که کمرویی مانع رشد اجتماعی و یادگیری آ نان می گردد ، کمک کنند که به راحتی با دیگران گفتگو نمایند . مربی که مشغول تدریس و آ موزش زبان دوم می باشد نمی تواند براحتی از کنار این مشکل بزرگ که مانند د‍ژی مستحکم مانع فرایند یاد گیری دانش آ موزش می شود بگذرد . البته این مشکل همچنان که عواملی چون محیط ، وراثت و فرهنگ در آن نقش بسزایی داشتن و در واقع بیشتر عوامل آن تزریقی بود ( به طور ناخواسته ) با دست به دست هم دادن اولیا ، مربیان آموزشی ( شامل معلم کلاس ، مدیر ، معاونین و حتی خدمتگزار آ موزشگاه ) به مرور زمان مرتفع گردد .
چگونه مهارت اجتماعی یک دانش آ موز کمرو را پرورش دهیم ؟
الف : با کوشش در جهت درک افکار ، ترس ها و دیگر هیجانات دانش آ موز کمرو ، رابطه ای مراقبت کننده با وی بر قرار کنید . به وی اطمینان مجدد بدهید که برای همه بچه ها پیش می آ ید که گاهی قادر به ابراز احساساتشان نیستند .
ب: از آن جا که دانش آ موز کمرو وقتی با صدای بلند مورد خطاب واقع می شود ، ممکن ا ست خجالتی گردد، با او با ملایمت صحبت کنید . خود را آ ماده کنید که وقتی از چنین دانش آ موزی سئوال کردید صبورانه منتظر پاسخ باشید ، زیرا ممکن است برای پاسخ دادن احتیاج به زمان داشته باشد .
پ: سکوت یک دانش آ موز کمرو را در پاسخ به درخواست مشارکت بپذیرید . به او فرصت دهید که خود را با وضعیت پیش آ مده سازگار نماید . این کار احساس امنیت و اعتماد به نفس را در او افزایش خواهد داد .
ت: از تحت فشار قرار دادن چنین دانش آ موزی برایشرکت در یک فعالیت گروهی خود داری کنید ، در عوض برای ترغیب او به تعامل با سایر همسالان از روش های غیر تهدید آ میز استفاده کنید .
ث: صفات بارزی ( چون مهربانی ، صداقت ، ورزشکار بودن ، نظم و انضباط ویا توانایی های تحصیلی ) این قبیل دانش آ موزان را شناسایی و برجسته کنید . اگر شما احساس می کنید که توجه به چنین دانش آ موزی در جمع او را خجالت زده خواهد کرد ، از او به صورت خصوصی تعریف کنید .
ج: به دانش آ موز خجالتی کمک کنید که بفهمد هر کسی اشتباه می کند و هیچ کس صد در صد کامل نیست .
چ: از بر چسب زدن ٌ خجالتی بودن ٌ به این قبیل دانش آ موزان بپرهیزید .زیرا بدینوسیله او هر گز نمی تواند خود را از این حالت خارج کند .
ح: از دانش آ موزان خجالتی و کمرو بخواهید موقع صحبت سرشان را بالا نگه دارند ، لبخند بزنند و به او بگویید اگر شما هنگام صحبت کردن به من نگاه کنید من بهتر حرف های شما را متوجه می شوم .
خ: مربیا ن باید این نکته را مد نظر داشته باشند ، همچنان که یک کبوتربرای پرواز نیاز به دو بال قوی و سالم دارد ، دانش آ موزان ما هم برای رشد و تعالی نیاز به دو پایگاه مستحکم و قوی و سالم دارند که آن هم محیط گرم و صمیمی خانه و مدرسه می باشد . بر همه ی پدران و مادران، به خصوص کسانی که فرزند کمرویی در خانه دارند فرض است که به رغم همه ی اشتغالات فکری و شغلی، کوشش کنند که در شبانه روز، ساعت و ساعاتی را صرفاً به گفت و گوهای صمیمی با کودکان و نوجوانان گوش جان سپردن به سخنان زیبا و دوست داشتنی ایشان اختصاص دهند. باید مواظب بود که مبادا تنوع برنامه های تلویزیونی و گذراندن اوقات فراغت در خانه به صورت کاملاً انفعالی وایستا، زمینه ساز کمرویی ها و کژروی ها در کودکان و نوجوانانی که تشنه ی کلام شیرین و نگاه های محبت آمیز اولیای خود هستند، نشود. (درصد قابل توجهی از کوکان و نوجوانانی که دچار مشکلات گوناگون عاطفی و اختلالات رفتاری نظیر: کمرویی، حساسیت فوق العاده، گوشه گیری، لجبازی و پرخاشگری می باشند، متعلق به خانواده هایی هستند که به دلایل مختلف، به خصوص عادت به تماشای برنامه های تلویزیونی، ویدئویی و استفاده از برنامه های ماهواره ای، فرصت برقراری ارتباط کلامی و عاطفی با یکدیگر را ندارند و بعضاً میانگین زمان گفت و گوهای والدین با فرزندانشان به یک دقیقه در شبانه روز هم نمی رسد!
توجه ویژه به فرزندان خانواده و تکریم شخصیت ایشان در گفت و شنودها، اظهار نظرها و تصمیم گیری های خانوادگی بسیار حائز اهمیت است. خانواده هایی که از نعمت وجودی فقط یک فرزند برخوردارند نیز باید توجه داشته باشند که فرزند ایشان علاوه بر این که نیاز دارد با اولیای خود مصاحبت دلنشینی داشته باشد، لازم است از معاشرت و مصاحبت با کودکان و نوجوانان همسال خود نیز برخوردار شود و بر تجارب خوشایند اجتماعی خویش بیفزاید.
مسلماً فراهم کردن چنین تجارب ارزشمندی با نظارت، هدایت و حمایت روانی والدین فوق العاده مؤثر و مفید است و در تربیت اجتماعی این قبیل کودکان و درمان کمرویی احتمالی ایشان کاملاً مؤثر و مفید خواهد بود.
لذا مربیان باید یک رابطه منظم با اولیا چنین دانش آ موزانی داشته باشند ، از اولیا بخواهند که مهارت های اجتماعی را در فرزندانشان تقویت کنند . اجازه دهند در موقع خاصی که پیش می آ ید خودشان از خود دفاع کنند و حرف شان را بزنند ، نگوئید او نمی تواند ، اجازه دهید بعضی از کارهایش را بطور مستقل انجام دهد ، در صحبت کردن زود حرفشان را قطع نکنید ، اجازه دهید بخصوص زمانی که در خانه مهمانی برگذاز می شود در صحبت ها او هم بتواند صحبت کند ، به او اجازه خرید بعضی لوازم منزل را بدهید حتی اگر نتواند مرغوبترین را بخرد . خجالتی بودن او را به عنوان یک بیماری تلقی نکنید بجای آن میتوانید بگویید او متفکر است . البته اولیا و مربیان باید دقت کنند که رهایی از این وضعیت بسیار تدریجی می باشد و زمان بر است پس باید صبورانه به این مسئله نگاه کنند .
منابع:
1- http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=3159
2-http://www.edum.blogfa.com/post-92.aspx
3- http://old.tebyan.net/Teb.aspx?nId=14656
4- ماهنامه پیوند ، شماره 316 ، بهمن 84 ، ص 30
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

افسردگی

افسردگی
ٌ حدود 40 % از نوجوانان دوره ای از افسردگی را سپری می نمایند که در واقع نوعی اختلال در وضعیت روانی است که مشخصات آن عبارتند از :احساس کمبود عزت نفس و احساس بی ارزشی ، عدم تمایل نسبت به فعالیت های زندگی و تغییرات در وضعیت خواب و خورد و خوراک .
دلایل افسردگی در نوجوانان عبارتند از : تغییرات هورمونی ، چالش های زندگی ، نگرانی هایی در خصوص وضعیت ظاهری . دختران بیش تر از پسران از افسردگی رنج می برند . متاسفانه نتیجه غم انگیز و حقیقی افسردگی در نو جوانان ، پدیده خودکشی است .ٌ

اصطلاح عامیانه نظیر پکر بودن ، بی خبر بودن ، دمغ بودن و سر خورده بودن و غیره برای بیان افسردگی به کار می رود .
کلمه افسردگی هنگامی که به یک حالت روحی نسبت داده می شود ، تمامی معانی عامیانه ای را که گفته شد را در خود دارد و نشانگر احساس کسالت روان ، کمبود انرژی ، ، نا امیدی و بی فایده بودن است و بی علاقگی و بد بینی نیز به همراه آن می آ ید . صفات ویژه حالت عکس آن شور و هیجان ، شادی ، امید و خوش بینی است . حالت افسردگی اغلب پس از نومیدی و یا احساس از دست دادن چیزی بوجود می آ ید . ولی بسیاری از اوقات هم ظاهرا ناگهانی و خودبخود بوجود می آ ید .
افسردگی محدود به زمان و مکان خاصی نیست ، بلکه واکنشی هست در مقابل استرس . حالتی است که در هر زمان و برای هر کسی ، ممکن است روی دهد . به جرات می توان گفت که نیمی از افراد بالغ در دوره ای از عمر خود دچار این حالت بوده اند و متاسفانه اکثریت این توده از افسردگی خود آ گاه نبوده و نیستند . یکی از دلایلی که مردم از شناخت افسردگی خود عاجزاند ، این است که اغلب آن را با غمگینی معمولی اشتباه می کنند . در زندگی هر کس موقعیتهایی پیش می آ ید که خواه نا خواه او را غمگین می سازد .غمگینی یعنی نا خوشنودی یا نا رضایتی ، موقعی که کار ها بر وفق مراد نیست ، پیش می آ ید . این حالت با آشفتگی واقعی روحی و تقلیل بینش معنوی شخص همراه نیست . اما افسردگی حالتی است که بر کیفیت خلق شخص تاثیر عمیق گذا شته و نحوه ادراک او را از خویش و از محیطش دگرگون می سازد .
افسردگی بیماری بسیار شایع عصر ماست. و در تمامی جهان روندی فزاینده دارد. این در حالی است که حدود نیمی از مبتلایان به افسردگی یا از بیماری خود بی خبرند یا بیماری آنها چیزی دیگر تشخیص داده شده است.
افسردگی یک بیماری اختصاصی نیست بلکه در تماما سنین و همه نژادها، هم در زنان و هم در مردان ظاهر می شود. افسردگی بیماری ساده ای نیست بلکه انواع گوناگون دارد به طوری که در بعضی افراد به صورت هایی ظاهر می شود که ما عموماً آنها را افسردگی نمی شناسیم. افسردگی پس از آنکه درمان شد غالباً باز می گردد.
افسردگی مسائل گوناگونی به همراه دارد. غیراز مسائل پزشکی و اندوه که بسیار شایع است، فرد مبتلا به افسردگی خود را در کارها مورد تبعیض و از نظر اجتماعی مطرود و حتی منفور خانواده خودش می بیند. گاهی انزوای همراه افسردگی، بیمارانی را که وضعی درمان پذیر دارند به دوری از مردم یا به سوی مرگ سوق می دهد. درباره افسردگی خبرهای خوشی نیز وجود دارد: بیشتر انواع افسردگی قابل درمان اند.
Depression که غالباً افسردگی بالینی، اختلالات خلق و خوی یا اختلالات عاطفی نامیده می شود، بیمار را دچار آشفتگی اندیشه، آشفتگی عاطفی، تغییر رفتار و بیماری های جسمانی می کند.
افسردگی بالینی، از دیدگاه عملکردهای اجتماعی بیش از دیگر بیماری های مزمن، بیمار را ناتوان می کند. افسردگی کبیر بیش از بیماری های مزمن ششی، التهاب مفصل و دیابت ، ناتوان کننده است. افسردگی یک نشانگان (Syndrom) یعنی مجموعه ای از علامات مرضی(Symptoms) مختلف است.
ملاک های تشخیص افسردگی عبارت اند از:
1- افسرده بودن خلق و خوی در بیشتر روزها، تقریباً هر روز.
2- کاهش آشکار علاقه یا میل به هر نوع فعالیت در زندگی.
3- کاهش یا افزایش قابل توجه وزن بر اثر کاهش یا افزایش اشتهای غذا خوردن.
4- بی خوابی یا پرخوابی در غالب شب ها.
5- افزایش یا کاهش اعمال روانی حرکتی یا فعالیت های ذهنی.
6- خستگی یا کاهش انرژی.
7- احساس بی ارزشی یا گناهکار بودن.
8- کاهش توان اندیشیدن یا تمرکز ذهن و تصمیم گیری.
9- اندیشیدن به مرگ ( نه ترسیدن از آن) و به خودکشی، بدون داشتن طرحی برای آن ، یا اقدام به خودکشی با طرحی از پیش ریخته.
داشتن حداقل پنج علامت یاد شده برای ابتلا به افسردگی کبیر کافی است. ولی علامات مرضی یک و دو باید جزء آن علامت باشند. افسردگی نمی تواند واکنش معمولی مرگ یک عزیز باشد. همه افراد مبتلا به افسردگی تمام علامات مرضی این بیماری را ندارند و شدت علامات مرضی در افراد مختلف متفاوت است.


افسردگی در کودکان
سابقا چنین تصور میشد که کودکان هر گز دچار افسردگی نمی شوند زیرا آ نان نشانه های دال بر افسردگی را که در بزرگسالان قابل تشخیص است ازخود نشان نمیدهند ، ولی برای درک افسردگی کودک باید دنیا را از دریچه چشم او دید . کودکان بندرت می گویند : ٌ احساس افسردگی می کنم ،ٌ ولی خیلی از آن ها می گویند ٌ انگار فراموش کرده بودند که من هم آن جا هستم ٌ ، ویا ٌ انگار فکر می کردند من آن قدر بزرگ نشده ام که بفهمم ، یا در این کار شرکت کنم ،ٌ‌از دید کودک این تجربه به معنای انکار ارزش شخصی اوست .
افسردگی ،خانواده و جامعه
در یک گروه احساسات می توانند مشترک باشند و مشترکا تجربه شوند .هنگامی که یک عضو گروه شاد است ، بقیه گروه می توانند با اوهمانند سازی کنند ، همه ی گروه احساس شادی می کنند . مثلا در مراسم ازدواج اگر عضوی از گروه افسرده باشد ، تمامی گروه احساس افسردگی خو.اهند کرد . همین امر در محیط کوچک تر به نام خانواده و کلاس درس هم صادق است ، گاهی اوقات وجود یک دانش آ موز شاد باعث شادی و نشاط کل دانش آ موزان یک کلاس می شود و به همین ترتیب دانش آموزی که از افسردگی رنج می برد بقیه افراد را هم تحت شعاع قرار می دهد .

فرد افسرده با تجربه ذهنی ناراحتی شدید، فقدان احساس کنترل بر خلق و عواطف و تغییر در سطح فعالیت ، عدم علاقه و احساس گناه، افت در عملکرد شغلی و روابط اجتماعی را تجربه می کند. تحقیقات دال بر این امرند که از هر ده نفر تقریباً یک نفر از افسردگی رنج می برد و زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلا می شوند. شیوع افسردگی در زنان جوان بیشتر است و با افزایش سن کاهش می یابد، در حالی که شیوع آن در مردان جوان کمتر است و افزایش آن با سن نسبت مستقیم دارد.
گرچه ابعاد مضر بیماری افسردگی، اکثراً متوجه زندگی قربانی و خانواده اوست لذا با توجه به پیامدهای سوء طلاق، خودکشی، الکیسم، اعتیاد به مواد مخدر، بیکاری و ...، اقتضا می کند که این معضل را در زمینه مشکلات اجتماعی به شمار آورده و برای کاهش میزان آن کوشیده و برای رفع آن برنامه ای عاقلانه بیندیشیم.
به اعتقاد اکثر روان شناسان و جامعه شناسان ریشه اصلی افسردگی به خانواده برمی گردد. چرا که خانواده به عنوان نهادی که زمینه و بستر آموزش و رشد روانی – اجتماعی فرزندان را فراهم می سازد، نقش به سزایی در وضعیت روانی فرزندان دارد. خانواده به عنوان مجموعه ای که قوانین و رسوم عملکردی خود را دارد ، از اعضایی تشکیل شده که به گونه ای پویا با یکدیگر مرتبط اند و به همین دلیل نیز رفتارشان به صورت کاملاً مجزا از کل سیستم خانواده قابل بررسی نیست. خود این سیستم نیز به نوبه خود با نیروها و مجموعه های گسترده اجتماع مرتبط است و ارتباط متقابل دارد.
نگرش و عقاید والدین در جریان اجتماعی شدن و رشد شخصیت کودک سهم به سزایی دارد. این نگرش ها گاه زیان آور و آسیب رسان است و می تواند در ناسازگاری های بعدی در زندگی تأثیر گذار باشد.
چنان که آلفرد آدلر در این باره می گوید:
" افسردگی از احساسات تحقیرآمیز که در دوران کودکی به واسطه حمایت شدید یا طرد شکل می گیرد، ناشی می شود" کارن هورنای نیز می گوید:
" اختلال در روابط والدین- فرزند باعث افسردگی و ناراحتی طولانی مدت در زندگی حال و آینده او می شود."
کیفیت تعامل والدین و کودک از مهمترین عواملی است که می تواند به شخصیت و روند رشد فرزندان تعالی ببخشد و به استقلال دوران بلوغ و رشد، احساس مسئولیت، اعتماد به نفس، سازگاری و انطباق فرزندان منجر شود. به طوری که آنان با دیدی مثبت به خویش بنگرند تعاملات مطلوبی با اطرافیان داشته باشند. این افراد قادرند با استرس و بحران بهتر تطبیق یابند و در دوران بلوغ و بزرگسالی کمتر دچار اشتباه و انحراف و افسردگی شوند.
به طور معمول دعواهای خانوادگی و تنش ها، قواعد انطباقی شدید، بدخلقی و بکن و نکن ها موجبات احساس ناامنی در فرزندان می شود. این وضعیت مخاطرات روانی اعضای خانواده بالاخص فرزندان را فراهم می سازد. به همین دلیل اعضا برای دستیابی مجدد به تعامل حیاتی می توانند به انواع رفتارهای نامطلوب روانی- اجتماعی متوسل شوند و یا سوق یابند.
همچنین تحقیقات نشان می دهد طلاق و جدایی والدین، بیماری های بلندمدت، غیبت و عدم حضور در خانه، مشکلات مالی، بیکاری و نیز انحرافاتی مانند اعتیاد، انحرافات جنسی ، و دزدی از عواملی خاص دیگری است که در ایجاد مشکل افسردگی فرزندان در محیط خانواده مؤثر است.
از سویی، همانطور که می دانیم خانواده به عنوان نهادی اجتماعی در خلاء واقع نشده و با سایر نهادها و بخش های جامعه در ارتباط است و متأثر از تأثیرات آنهاست. بنابراین در هر بخشی از اجتماع و نهادهای آن، تصمیمات و تعاریف صورت گرفته در آن خواه ناخواه خانواده را متأثر می نماید و باعث می شود که به محیط خانواده کشیده شود و در صورت منفی بودن، جو و محیط خانواده را به تشنج بکشاند و به مخاطرات و تنش های روانی اعضای آن منتهی شود.
بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی، تجمل دوستی و پول پرستی، تضاد ارزش های خانواده با جامعه، بیکاری، مفاسد اجتماعی، معضلات اشتغال و تنش های شغلی، تضادها و بحران های فرهنگی، کمبود امکانات مسکن و درآمد پایین ، نقش تعیین کننده های در وضعیت اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی خانواده و نهایتاً اعضای خانواده و وضعیت روحی – روانی آنها ایفا می کند.
تحقیقات به وضوح نشانگر این مطلبند که در اغلب جوامع، زمانی که فشار و نابهنجاری های اجتماعی از قبیل وضع نابسامان اقتصادی، بیکاری، تورم، جنگ و حوادث سخت طبیعی و اجتماعی بیشتر می شود طلاق و نابسامانی های خانوادگی افزایش می یابد و بالطبع افسردگی و ناامیدی در میان اعضای خانواده – و در نتیجه اعضای جامعه - افزایش می یابد.
خطر موفقیت
افسردگی را در خیلی موارد بیماری موفقیت خوانده اند ، فراوان دیده شده است که وقتی پزشکی مطب خود را بخوبی براه انداخته است ، کارمندی معاون اداره یا شرکت خود شد ، آدم مبتکری امتیاز انحصاری کشف خود را بدست آ ورد ، زندگیشان دچار تحولی گردیده و سرو کله افسردگی پیدا شده است .
اصل پتر Peter principle این است که اکثر مردم یک قدم فراتر از لیاقت خود نمایانده می شوند و همین موضوع سبب احساس و بدنبال آن ظهور بی کفایتی در آنها می گردد . این اصل را طوری دیگر می توان تعبیر و تفسیر کرد ، ارتقا ممکن است موجب افسردگی ، افسردگی منجر به بیکفایتی شود . وقتی که کسی به منتهای آ مال و آ رزوهای خود رسید ، خطر این که دچار افسردگی شود ، بشدت بالا می رود ، موفقیت اغلب تغییرات عمده ای در زمینه های مختلف اجتماعی ، اقتصادی و گاهی جغرافیایی بوجود می آ ورد و بعلاوه مسئولیتهای خطیر تر و فشار های شدید تر به همراه دارد . و همین طور در محیط آ موزشگاه و در سطح دانش آ موزان کسب موفقیت در زمینه های درسی ، ورزشی و ... گاهی پیامد افسردگی را بدنبال خواهد داشت ، لازم و ضروری است که اولا خانواده ها و مربیان آ موزشی به این نکته توجه کنند که موفقیت دانش آ موزان را فقط به یک نقطه خاص معطوف نکنند ، اصرار بر این داشتن که ارتقا به نمره بیست در مدرسه و کسب مدال های اول در مسابقات ورزشی و علمی شایسته توست و اگر به آن درجه خاص نرسی چه شود و چه شود ، درواقع ازانعطاف پذیری در موفقیت دانش آ موز کاسته ورو یا رو کردن دانش آ موز به چالشی خطر ناک می باشد . زیرا که شبانه روز فکر و اندیشه دانش آ موز در باره موفقیت و عدم موفقیت خود است .اگردر آن درس بخصوص نمره بیست نگیرم چه اتفاقی پیش می آ ید اگردر فلان مسابقه برنده نشوم و رتبه اول را کسب نکنم چه جوابی برای پدر و مادر و مدرسه باید بدهم ؟ و هزاران فکر و خیال دیگر . همه این ها موجب افزایش فشار های روحی و روانی ، استرس و اضطراب شده و پیامد وخیم افسردگی را به همراه خواهد داشت .
چرا حتما باید فرزندم نمره بیست را کسب نماید ؟چرا نباید او را تشویق به کسب نمرات و رتبه های خوب نمایم ؟ آیا فقط کسب نمرات بیست و رتبه های اول متضمن موفقیت دانش آ موزان خو ا هد شد ؟‌
در آ موزش زبان دوم باید مربیان آ موزش و اولیا به این نکته توجه کنند که برای جلوگیری از پیامد افسردگی از مقایسه دانش آ موزان با همدیگر خودداری کنند ، فقط یک جایگاه خاصی را جهت کسب موفقیت های دانش آ موزان انتخاب نکنند ، به هر حرکت مثبت توجه کرده و آنرا تقویت کنند ، این باور را در آن ها رشد دهیم که هدف سبقت گیری از فلان و فلان دانش آ موز نیست بلکه هدف کسب موفقیت برای همه ی دانش آ موزان است . با این افکار که در پهنه وسیع محیط یادگیری سفره ای پهن کرده ایم که هر دانش آ موزی به فراخور توان و آ مادگی خویش می تواند توشعه ای بر گیرد و کسب موفقیت نماید . درمحیط فرا گیری زبان دوم اگر فقط به جایگاه خاصی جهت کسب موفقیت تاکید ورزیم ، متاسفانه چون همه دارا ی استعداد و توان و علاقه یکسانی نیستند .لذا ریزش تعداد کثیری ازدانش آ موزان در این میدان اتفاق می افتد و به راحتی موجب پدید آمدن فشار های شدید عده ای از دانش آموزان شده که آن هم پیامد وخیم استرس و اضطراب و در نتیجه موجب افسردگی عده ای می شود که البته این اتفاق در مدارس دخترانه از نمود بالایی برخوردار است و از طرفی موجب دلسردی و یاس و نامیدی تعداد دیگری از فراگیران شده وبرای همیشه دریچه ورود به عالم فراگیری زبان دوم را برای خویش بسته می بیند .
از طرفی این نکته هم از اهمیت بخصوصی بر خوردار است که مربیان عزیز و والدین گرامی نباید همیشه اصرار و تاکید به نقطه خاصی از موفقیت بورزند و اینکه باید همیشه رتبه تو اول باشد ، همیشه در صدر رقبای خود قرار داشته باشی ، در همه ی مسابقات تو باید رتبه نخست را کسب نمایی . این تاکیدات در واقع باعث فشار دائمی بر دانش آ موز شده و همواره نگران افت خویش است و کسب رتبه ای پایین تر از حد معمول چون کابوسی وحشتناک همواره او را می آ زارد . فکر می کند اگر روزی کوچکترین افتی داشته باشد از چشم همه می افتد ، برای همبشه تحقیر می شود و هزاران ظن و گمان دیگر .