نقش هوش هیجانی در آ موزش و پرورش ( بخش دوم )



هوش هیجانی از نطر هوارد گارد نر

HOWARD GARDNER






شرح حال کوتاهی از زندگی هوارد گاردنر
هوارد گاردنر معروف به یوحنا ( JOHAN H ) و الیزابت ای ( ELISABETH A ) استاد سرشناس در روان شناسی و تعلیم و تربیت در داشنگاه هاروارد . او همچنین دارا موقعیت استاد یاری در روان شناسی در دانشگاه هاروارد و مدیر ارشد در پروژه زرو ( PROJECJ ZERO ) می باشد . در سال 2004 او به مقام استاد افتخاری در شرق چین در دانشگاه شانگهای منسوب شد .
ازمیان مقام های بی شمار او ، گاردنر جایزه ( MAC ARTHUR ) را در سال 1981 به دست آ ورد . اوبه بیست و یک مدرک افتخاری از دانشگاهها و کالج ها و اسنتیتو های ایرلند ، ایتالیا ، اسرائیل و ...نایل شد . مولف بیش از بیست کتاب که به بیست و شش زبان ترجمه شده و چند صد مقاله از اوبه نگارش در آ مده است .
گارد نر از معروف ترین شخصیت در حوزه تعلیم و تربیت می باشد ، به جهت تئوری هوش چند گانه و انتقاد ار افکار ی که در باره هوش منفرد انسانی ( تنها اعتقاد به IQ بالابودن )وجود داشته است .
در طول بیست سال گذشته او و همکارانش در پروژه (ZERO ) کار می کردند. زرو طرحی است که بر تعلیم و تربیت برای فهم و درک ، استفاده از هوش چند گانه (Multiple Intelligences) برای بدست آوردن برنامه های درسی که سنجش و دستورالعمل آن بیشتر جنبه شخصی داشته باشد استوار است .
(منبع به زبان انگلیسی:
تعدادی از آ ثار او عبارتند از :
His first major book, The Shattered Mind appeared in 1975 Frames of Mind (1983) The Unschooled Mind Intelligence Reframed The Disciplined Mind




هوش هیجانی یا
(Multiple Intelligences هوش های چندگانه )

مقدمه:
یکی از اسرار برملا شدن روان شناسی این است که نمره های درسی، بهره هوشی یا نتایج آزمون استعداد تحصیلی ( SAT ) به رغم ارزش و ابهت شان در میان عموم نمی توانند قاطعانه پیش بینی کنند که چه کسی در زندگی موفق خواهد شد. یقینا در مجموع برای گروههای بزرگ، رابطه ای میان بهره هوشی و موقعیتهای زندگی وجود دارد. افراد بسیاری با بهره هوشی بسیار پایین در مشاغل پست به کار مشغول می شوند و کسانی که هوشی بالا دارند مشاغلی با مشاغل خوب بدست می آورند، اما به هیچ وجه نمی شود گفت که همیشه چنین است.
براین قاعده که تیزهوشی پیش بینی کننده موفقیت است، استثناهای بسیاری وجود دارد. استثناهایی بسیار بیشتر از مواردی که با این قاعده انطباق پیدا می کنند. در بهترین حالت تیزهوشی حداکثر حدود 20 درصد پیش بینی موفقیت در زندگی سهم دارد، درحالی که 80 درصد باقیمانده ، به نیروهای دیگر مربوط می شود. مشاهده گری چنین اظهار می کند که: «اکثر اوقات جایگاه نهایی خرد را در جامعه عواملی غیر از تیزهوشی تعیین می کنند. عواملی از طبقه اجتماعی گرفته تا اقبال»
حتی ریچارد هرنشتاین و چارلز موری که در کتاب خود به نام منحنی زنگوله ای اهمیت درجه اول برای هوش قائل می شوند. به این مطلب اذعان دارند. به اعتقاد آنان شاید بهتر باشد دانش آموز سال اول دبیرستان که رتبه SAT او در ریاضی 500 بوده است ، رویای ریاضیدان شدن را از سر برون کند، اما اگر دوست دارد دنبال تجارت برود، وکیل مجلس یا میلیونر شود بهتر است رویای خود را دنبال کند... مجموعه فرصت های دیگری که در زندگی کسب می کند، پیوند میان نتایج آزمون و آن فرصت ها را تحت تاثیر خود قرار می دهند. مجموعه ای مهم از این «خصوصیات دیگر» که گلمن آن را هوش هیجانی می نامد، موضوع بحث ما را تشکیل می دهد. یعنی توانایی هایی مانند این که فرد بتواند انگیزه خود را حفظ کند و در مقابل ناملایمات پایداری کند; تکانش های خود را مهار کند و کامیابی را به تعویق بیندازد، حالت های روحی خود را تنظیم کند و نگذارد پریشانی خاطر، قدرت تفکر او را خدشه دار کند; با دیگران همدلی کند و امیدوار باشد. برخلاف تیزهوشی که سابقه حدود یکصد سال تحقیق برصدها هزار نفر را به همراه دارد، هوش هیجانی مفهوم جدیدی است. هنوز هیچ کس دقیقا نمی تواند بگوید که تفاوت های میان افراد در زندگی تا چه حد از هوش هیجانی ناشی می شود. اما داده های موجود نشان می دهد که هوش هیجانی ممکن است به اندازه تیزهوشی و گاهی اوقات بیش از آن قدرت داشته باشد.
شواهد بسیاری ثابت می کنند افرادی که مهارت هیجانی دارند، یعنی کسانی که احساس های خود را به خوبی می شناسند و هدایت می کنند و احساس های دیگران را نیز درک و به نحو اثربخشی با آن برخورد می کند. ، در هر حیطه ای از زندگی متمایزند، خواه در روابط عاطفی و صمیمانه باشد و خواه در فهم قواعد ناگفته ای که در خط مشی سازمانی به پیشرفت می انجامد. افرادی که مهارت های عاطفی شان به خوبی رشد یافته، در زندگی خویش نیز خرسند و کارآمدند و عادت های فکری را در اختیار دارند که موجب می شوند آنها افرادی مولد و کارآمد باشند; افرادی که نمی توانند بر زندگی عاطفی خود مسلط باشند، درگیر کشمکش های درونی ای هستند که، از توانایی شان برای انجام کار متمرکز و تفکر روشن می کاهد.
نوع متفاوتی از هوش
هوارد گاردنر استاد دانشگاه علوم تربیتی دانشگاه هاروارد کسی است که محدودیت های تلقی سنتی از هوش را درک کرده است . کتاب قالب های ذهن 5 او در سال 1983 بیانیه ای در رد دیدگاه تیزهوشی بود; به گفته این کتاب یک نوع واحد و یکپارچه هوش نیست که موفقیت در زندگی را تضمین می کند، بلکه طیف گسترده ای از هوش وجود دارد که هفت نوع اصلی دارد.
مهمترین وجه این دیدگاه چندگانه دانستن هوش است: مدل گاردنر از مفهوم بهره هوشی به مثابه عاملی منفرد و تغییرناپذیر، بسیار فراتر می رود. به عقیده او آزمون هایی که از زمان ورود به مدرسه، ظالمانه بر ما حکومت کرده اند، بر دیدگاه محدودی نسبت به هوش مبتنی هستند. دیدگاهی که از طیف مهارت ها و توانایی هایی که ورای بهره هوشی برای زندگی مهم اند فاصله دارد.
ابعاد هوش از نظر گاردنر عبارتند از:
1 ، هوش زبانی، کلامی
2 ، هوش منطقی، ریاضی
3 ، هوش فضایی (قدرت تجسم عینی )
4 ، هوش جنبشی، بدنی (تعادل اعضا، حرکات موزون )
5 ، هوش موسیقیایی (درک و تولید سیستم صوتی )
6 ، هوش بین فردی (مهارت برقراری رابطه با دیگران) .
7 ، هوش درون فردی (بصیرت به خود)

انواع هوش چندگانه کدامند؟
هوش دیداری / فضایی این نوع هوش توانایی درک پدیده های بصری است. یادگیرنده های دارای این نوع هوش ، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست آوردن اطلاعات نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند. آنها از نگاه کردن به نقشه ها، نمودارها، تصاویر، ویدیو و فیلم خوششان می آید. مهارت های آنها شامل موارد زیر است: ساختن پازل، خواندن، نوشتن، درک نمودارها و شکل ها، حس جهت شناسی خوب، طراحی، نقاشی، ساختن استعاره ها و تمثیل های تصویری (احتمالا از طریق هنرهای تجسمی)،دستکاری کردن تصاویر، ساختن، تعمیر کردن و طراحی وسایل عملی، تفسیر تصاویر دیداری. شغل های مناسب برای آنها عبارتند از: دریانورد،مجسمه ساز، هنرمند تجسمی، مخترع، کاشف، معمار، طراح داخلی، مکانیک، مهندس
هوش کلامی/ زبانی این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمات و زبان. این یادگیرنده ها مهارت های شنیداری تکامل یافته ای دارند و معمولا سخنوران برجسته ای هستند. آنها به جای تصاویر، با کلمات فکر می کنند. مهارت های آنها شامل موارد زیر می شود: گوش دادن، حرف زدن، قصه گویی، توضیح دادن، تدریس، استفاده از طنز، درک قالب و معنی کلمه ها، یادآوری اطلاعات، قانع کردن دیگران به پذیرفتن نقطه نظر آنها، تحلیل کاربرد زبان شغل های مناسب برای آنها عبارتند از: شاعر، روزنامه نگار، نویسنده، معلم، وکیل، سیاستمدار، مترجم
هوش منطقی / ریاضی هوش منطقی / ریاضی یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد. این یادگیرنده ها به صورت مفهومی با استفاده از الگوهای عددی و منطقی فکر می کنند و از این طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرار می کنند. آنهاا همواره در مورد دنیای اطرافشان کنجکاوند، سوال های زیادی می پرسند و دوست دارند آزمایش کنند. مهارت های آنها شامل این موارد می شود: مسئله حل کردن، تقسیم بندی و طبقه بندی اطلاعات، کار کردن با مفاهیم انتزاعی برای درک رابطه شان با یکدیگر، به کاربرددن زنجیره طولانی از استدلالها برای پیشرفت، انجام آزمایش های کنترل شده، سوال وکنجکاوی در پدیده های طبیعی، انجام محاسبات پیچیده ریاضی، کار کردن با شکل های هندسی رشته های شغلی مورد علاقه آنها عبارتند از : دانشمند، مهندس، برنامه نویس کامپیوتر، پژوهشگر، حسابدار، ریاضی دان
هوش بدنی/جنبشی این هوش یعنی توانایی کنترل ماهرانه حرکات بدن و استفاده از اشیا. این یادگیرنده ها خودشان را از طریق حرکت بیان می کنند. آنها درک خوبی از حس تعادل و هماهنگی دست و چشم دارند (به عنوان مثال در بازی با توپ، یا استفاده از تیرهای تعادل مهارت دارند)انها از طریق تعامل با فضای اطرافشان قادر به یادآوری و فرآوری اطلاعات هستند. مهارت های آنها شامل این موارد می شود: رقص، هماهنگی بدنی، ورزش، استفاده از زبان بدن، صنایع دستی، هنرپیشگی، تقلید حرکات، استفاده از دست هایشان برای ساختن یا خلق کردن، ابراز احساسات از طریق بدن شغل های مورد علاقه آنها عبارتند از : ورزشکار، معلم تربیت بدنی، رقصنده، هنرپیشه، آتش نشان، صنعتگر
هوش موسیقی / ریتمیک این نوع هوش یعنی توانایی تولید و درک موسیقی. این یادگیرنده های متمایل به موسیقی با استفاده از صداها، ریتم ها و الگوهای موسیقی فکر می کنند. آنها بلافاصله چه با تعریف و چه با انتقاد، به موسیقی عکس العمل نشان می دهند. خیلی از این یادگیرنده ها بسیار به صداهای محیطی (مانند صدای زنگ، صدای جیرجیرک و چکه کردن شیرهای آب) حساس هستند. مهارت های آنها شامل موارد زیر می شود: آواز خواندن ، سوت زدن، نواختن آلات موسیقی، تشخیص الگوهای آهنگین، آهنگ سازی، به یاد آوردن ملودی ها، درک ساختار و ریتم موسیقی شغل های مناسب برای آنها عبارتند از : موسیقی دان، خواننده، آهنگساز
هوش درون فردی یعنی توانایی ارتباط برقرار کردن و فهم دیگران. این یادگیرنده ها سعی می کنند چیزها را از نقطه نظر آدم های دیگر ببینند تا بفهمند آنها چگونه می اندیشند و احساس می کنند. آنها معمولا توانایی خارق العا د ه ای در درک احساسات، مقاصد و انگیزه ها دارند. آنها سازمان دهند ه هاس خیلی خوبی هستند، هرچند بعضی وقت ها به دخالت متوسل می شوند. آنها معمولا سعی می کنند که در گروه آرامش را برقرار کنند و همکاری را تشویق کنند. آنها هم از مهارت های کلامی (مانند حرف زدن) و هم مهارت های غیرکلامی (مانند تماس چشمی، زبان بدن) استفاده می کنند تا کانال های ارتباطی با دیگران برقرار کنند. مهارت های آنها شامل موارد زیر می شود: دیدن مسائل از نقطه نظر دیگران (نقطه نظر دوگانه)، گوش کردن، همدلی، درک خلق و احساسات دیگران، مشورت، همکاری با گروه، توجه به خلق و خو ، انگیزه ها و نیت های مردم، رابطه برقرار کردن چه از طریق کلامی چه غیر کلامی، اعتماد سازی، حل و فصل آرام درگیری ها، برقراری روابط مثبت با دیگر مردم شغل های مناسب برای آنها عبارتند از : مشاور، فروشنده، سیاست مدار، تاجر
هوش برون فردی (فرا فردی( این هوش یعنی توانایی درک خود و آگاه بودن از حالت درونی خود. این یادگیرنده ها سعی می کنند احساسات درونی، رویاها، روابط با دیگران و نقاط ضعف و قوت خود را درک کنند. مهارت های آنها شامل موارد زیر می شود: تشخیص نقاط ضعف و قوت خود، درک و بررسی خود، آگاهی از احساسات درونی، تمایلات و رویاها،ارزیابی الگوهای فکری خود، باخود استدلال و فکر کردن ، درک نقش خود در روابط با دیگران مسیرهای شغلی ممکن برای آنها عبارتند از: پژوهشگر، نظریه پرداز، فیلسوف


البته گاردنر اذعان می دارد که عدد هفت عددی اختیاری برای شمارش گونه های مختلف هوش است; برای بیان چندگانه بودن استعدادهای بشری هیچ عدد جادویی وجود ندارد.
تفکر گاردنر درباره چندگانگی هوش به تکامل خود ادامه می دهد. ده سال پس از آن که وی برای اولین بار نظریه خود را منتشر کرد، این خلاصه چند جمله ای را درباره استعدادهای فردی مطرح کرد:
«هوش بین فردی توانایی درک افراد دیگر است: یعنی اینکه چه چیز موجب برانگیختن آنان می شود، چگونه کار می کنند و چگونه می توان با آنان کاری مشترک انجام داد. بازاریاب های موفق، سیاستمداران، معلمان، پزشکان و رهبران مذهبی احتمالا در زمره افرادی هستند که از درجه های بالایی از هوش میان فردی برخوردارند.
هوش درون فردی... توانایی های مشابهی است که در درون افراد وجود دارد. این هوش به استعداد تشکیل الگویی دقیق و واقعی از خود فرد و توانایی استفاده از الگو برای استفاده ثمربخش در طول زندگی اشاره دارد» 1.
ابعاد هوش درون فردی از نظر گاردنر عبارتند از:
1 - بصیرت به احساس های خود در همان زمانی که جریان دارند.
2 - مهارت احساس های خود (قدرت خود) آرام بخشی در جریان حوادث به منظور تصمیم گیری های درست
3 - خودانگیخته سازی (ایجاد انگیزش در خود، به تعویق انداختن رضایت فوری، سرکوبی هوس ها)
4 - بصیرت نسبت به احساس های دیگران (درک و توجه به حالت های جاری و نیازهای دیگران، همدلی، نوع دوستی )
5 - تنظیم روابط با دیگران
گاردنر اعتقاد دارد که این ابعاد هوش درون فردی 80 درصد موفقیت انسان را رقم می زند.



The Seven Types of Intelligence
Psychologist Howard Gardner identified the following distinct types of intelligence. They are listed here with respect to gifted / talented children.
1. Linguistic
Children with this kind of intelligence enjoy writing, reading, telling stories or doing crossword puzzles.
2. Logical-Mathematical
Children with lots of logical intelligence are interested in patterns, categories and relationships. They are drawn to arithmetic problems, strategy games and experiments.
3. Bodily-Kinesthetic
These kids process knowledge through bodily sensations. They are often athletic, dancers or good at crafts such as sewing or woodworking.
4. Spatial
These children think in images and pictures. They may be fascinated with mazes or jigsaw puzzles, or spend free time drawing, building with Leggos or daydreaming.
5. Musical
Musical children are always singing or drumming to themselves. They are usually quite aware of sounds others may miss. These kids are often discriminating listeners.
6. Interpersonal

Children who are leaders among their peers, who are good at communicating and who seem to understand others' feelings and motives possess interpersonal intelligence.

7. Intrapersonal

These children may be shy. They are very aware of their own feelings and are self-motivated.

text from Bill Allen, photo from http://www.ed.psu.edu)
با توجه به دیدگاه گاردنر هوش شعاع وسیعی را در بر می گیرد و اگر ما هوش را در یک یا دو موضوع خاص محدود کنیم در واقع یک دید بسیار ناقصی از هوش برای خود ترسیم کرده ایم . بنابرین نابخردانه به نظر می رسد که به محض مشاهده یک ویژه گی خاص در شخصی او را در زمره آدم بی استعداد و کم هوش و کم توان قرار دهیم .

مؤلفه های هوش هیجانی (مایر و سالوی 1993)
" هوش هیجانی" را نوعی هوش اجتماعی و مشتمل بر توانایی کنترل هیجان های خود و دیگران و تمایز بین آنها و استفاده از اطلاعات برای راهبرد تفکر و عمل دانسته و آن را متشکل از مولفه های "درون فردی" و "میان فردی" گاردنر می دانند و در پنج حیطه به شرح زیر خلاصه می کنند.

1. خود آگاهی (Self-Awareness) به معنای آگاهی از خویشتن خویش توان خود نگری و تشخیص دادن احساس های خود به همان گونه ای است که وجود دارد.

2. اداره هیجان ها (Managine Oneself) به معنای اداره یا کنترل هیجان ها، کنترل احساسات به روش مطلوب و تشخیص منشاء این احساسات و یافتن راه های اداره و کنترل ترس ها و هیجان ها و عصبانیت ها و امثال آن است.

3. خود انگیزی (Motivating Oneself): به معنای جهت دادن و هدایت عواطف و هیجان ها به سمت و سوی هدف، خویشتن داری هیجانی و به تاخیر انداختن خواسته ها و بازداری تلاش هاست.

4. هم حسی (Empathy) : به معنای حساسیت نسبت به علایق و احساسات دیگران و تحمل دیدگاه های آنان و بها دادن به تفاوت های موجود بین مردم در رابطه با احساسات خود نسبت به اشیا و امور است.

5. تنظیم روابط (Handling Relationship) به معنای اداره هیجان های دیگران و برخورداری از کفایت های اجتماعی و مهارت های اجتماعی است.

مؤلفه های اصلی
هوش هیجانی و اجتماعی
و عوامل تشکیل دهنده آن ها
الف) مولفه های درون فردی Interapersonal Components
1-خودآگاهی عاطفی (هیجانی) Emotional Self Awareness
2-جراتمندی ( AS) Assertiveness
3-حرمت نفس (SR) SELF-REGARD
4-خودشکوفایی (SA) SELF-ACTUALIZATION
5-استقلال عمل (IN) (INDEPENDENC)

ب) مولفه های سازگاری ADAPTIBILITY-COMPONENTS

1 - آزمون واقعیت (RT) REALITY TESTING
2- انعطاف پذیری (FL) FIEXIBILITY
3-- حل مساله (PS) PROBLEM SOLVING

پ) مولفه های خلق و خوی عمومی(کلی)MOOD – GENERAL COMPONENT

1 - خوش بینی (OP) OPTIMISM
2- نشاط (HA) HAPPINESS

ت) مولفه های میان فردی INTERPERSONAL COMPONENTS

1- هم حسی ( EM ) EMPATHY
2-- مسئولیت اجتماعی ( RE ) SOCIAL RESPONSIBILITY
3- روابط بین فردی (INTERPERSONAL RELATIONSHIP( IR

ث) مولفه های کنترل تنش ها STRESS MANAGEMENT-COMPONENTS

1- تحمل تنش ها (ST ) STRESS TOLERANCE
2- کنترل تکانه ها IC) ) IMPULSE-CONTROL

در زیر، چکیده مفهوم هر یک از این 5 مولفه و 15 عامل تشکیل دهنده آن ها ارائه می شود. قبل از آن توضیح مؤلفه های هوش هیجانی را از نظر ٌ بار –اون ملاحظه می کنید و سپس به شرح کامل آن ها می پردازیم :
این هوش بنا به نظر «بار-اون » 5 مولفه به شرح زیر دارد که 15 عامل در آن موثر هستند.افراد تعداد بیشتری از این مولفه ها را در خود بیابند هوش هیجانی بالاتری دارند.

۱- مهارتهای درون فردی شامل:
خودآگاهی هیجانی (بازشناسی و فهم احساسات خود)
جرأت (ابراز احساسات، عقاید، تفکرات و دفاع از حقوق شخصی به شیوه ای سازنده)
خودتنظیمی (آگاهی، فهم، پذیرش و احترام به خویش)
خودشکوفایی (تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه خویشتن)
استقلال (خودفرمانی و خودکنترلی در تفکر و عمل شخصی و رهایی از وابستگی هیجانی)
۲- مهارتهای میان فردی شامل:
روابط میان فردی (آگاهی، فهم و درک احساسات دیگران، ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش دو جانبه که به صورت نزدیکی هیجانی و وابستگی مشخص می شود)
تعهد اجتماعی(عضو مؤثر و سازنده گروه اجتماعی خود بودن، نشان دادن خود به عنوان یک شریک خوب)
همدلی(توان آگاهی از احساسات دیگران، درک احساسات و تحسین آنها)
۳- سازگاری شامل:
مسأله گشایی(تشخیص و تعریف مسائل، همچنین ایجاد راه کارهای مؤثر)
آزمون واقعیت(ارزیابی مطابقت میان آنچه به طور ذهنی و آنچه به طور عینی، تجربه می شود)
انعطاف پذیری(تنظیم هیجان، تفکر و رفتار به هنگام تغییر موقعیت و شرایط)
۴- کنترل استرس شامل:
توانایی تحمل استرس(مقاومت در برابر وقایع نامطلوب و موقعیت های استرس زا)
کنترل تکانه(ایستادگی در مقابل تکانه یا انکار تکانه)
۵- خلق عمومی شامل:
شادی(احساس رضایت از خویشتن، شاد کردن خود و دیگران)
خوشبینی(نگاه به جنبه های روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت حتی در مواجهه با ناملایمات)



مولفه ها ی هوش هیجانی و شرح کامل آنها

1- مولفه درون فردی: توانایی های شخص را در آگاهی از هیجان ها و کنترل آنها مشخص می کند.

2- مولفه های میان فردی: توانایی های شخص را برای سازگاری با دیگران و مهارت های اجتماعی بررسی می کند.

3- مولفه سازگاری: انعطاف پذیری و توان حل مساله و واقع گرایی شخص را مورد بررسی قرار می دهد.

4- مولفه اداره یا کنترل تنش ها: توانایی تحمل تنش و کنترل تکانه ها را بررسی می کند.
5- مولفه خلق و خوی عمومی: نشاط و خوش بینی فرد را مورد بررسی قرار می دهد.
عوامل

1- خودآگاهی عاطفی (هیجانی) (ES) Emotional Self Awareness
میزان آگاهی فرد از احساسات خویش و درک و فهم این احساسات را بررسی می کند.
این مؤلفه در آ موزش زبان دوم می تواند هم برای مربیان و هم برای دانش آ موزان از اهمیت بسزائی برخوردار باشد بدین صورت که چه نوع احسا ساسی می تواند در دانش آ موزبرای فراگیری زبان دوم وجود داشته باشدو این احساسات چه نقشی درفراگیری زبان دوم دارند ؟ و نقش معلم کارآمد در تقویت احساسات مثبت چیست؟
برخی دانشمندان سعی کرده اند مفهوم دوره حساس زبان آ موزی را با استدلال های عاطفی بیان نمایند .بر اساس این نوع استدلال ها ، مفهوم دوره بحرانی با تغییرات عاطفی که در آ غاز سن بلوغ در زبان آ موز ایجاد می شود ، ارتباط دارد . کودکان از این که در مقابل جمع گاهی مورد استهزا قرار گیرند واهمه و باکی ندارند و در هنگام تولید عناصر زبان دوم ، هر چند که ناقص باشد ، آ ماده خطر کردن هستند . در حالی که بزرگسالان با موانعی مانند خجالت و شرمندگی از تولید ناقص جمله ها و تلفظ غلط کلمات یا وجود اشتباه در جملات زبانی روبرو هستند .
از طرفی کودکان بر خلاف بسیاری از بزرگسالان در هنگام یادگیری زبان دوم نسبت به آن زبان نگرش منفی ندارند ، این بدان معناست که کودکان نوعا در امر یادگیری با صافی اجتماعی – عاطفی محدودی روبرو هستند . در حالی که بزرگسالان به شدت با این صافی مواجه هستند . پس مربیان آ موزش زبان دوم با توجه به سن و دوره زندگی فراگیران باید شناخت کافی از آن ها داشته باشند و بخصوص برای فراگیران دوره نوجوانی طوری زمینه را فراهم سازند که او با اطمینان خاطر در کلاس حضور یافته و با شهامت و شجاعت خاصی به تکرار اصوات و کلمات و جملات زبان دوم بپردازد .
از جمله موضوعات مهمی که در زمینه آگاهی از احساسات فراگیران زبان دوم باید به طور جد یت از طرف مربیا ن زبان دوم مورد دقت و تیز بینی قرار گیرد احساس نگرش آن ها به زبانی است که در حال فراگیری هستند . برای بنده که در کلاس آموزش زبان انگلیسی در مدارس سطح راهنمایی مشغول تدریس بوده ام بارها این سئوال از طرف دانش آ موزان مطرح می شد که با توجه به رابطه استعماری کشورهایی که زبان آن ها انگلیسی می باشد و بیشتر رهبران آن های خوی دد منشی نسبت به ما دارند ، پس چرا باید ما زبان انگلیسی را فرا گیریم ؟ پس لازم است که در باره نگرش و ایجاد نگرش مثبت به زبانی که در حال آ موزش هستیم و نقش مربیان در این امر توضیحی داشته باشیم .
نگرش ، انگیزه
" نگرش عبارت است از زمینه ای یادگرفته شده ، که به طور مداوم به شیوه ای مطلوب نسبت به موضوعی معین واکنش نشان می دهد . "( منبع شماره 14 )
با توجه به این تعریف می توان گفت نگرش ها قابل یاد گیری هستند و همچنین ، نسبتا با ثبات و دیر پای هستند . از مسائل مهم در آ موزش زبان دوم این است که با ایجاد نگرش مثبت در زبان آ موزان ، آن ها را از لحاظ روانی برای یادگیری زبان فارسی آ ماده سازیم .
نقش انگیزه در تقویت هوش و استعداد
ماموریت شما در زندگی بی مشکل زیستن نیست ، با انگیزه زیستن است . ( میتوس، 1377 ، ص،101)
انگیزه که از اساسی‌ترین عوامل مؤثر در یادگیری است، عبارت است از میل و رغبتی که فرد برای رسیدن به هدفی از خود نشان می‌دهد. انگیزه(motive ) محرکی است که شخص را برای رسیدن به هدف ، وادار به فعالیت می کند . بسیاری از کودکان ، در مقایسه با بزرگسالان ، انگیزه کافی برای فراگیری مطلب ( بخصوص فراگیری زبان دوم ) ندارند . بعضی از دانش آ موزان ، حضور در کلاس را از روی میل و رغبت انتخاب نمی کنند و بالاجبار در کلاس شرکت می کنند . لذا یکی از مسئولیت های عمده معلم این است که در آنان انگیزه ایجاد کند ، به نحوی که فعالیت آ موزشی به صورت تجربه ای سودمند در آید . علاقه و انگیزه افراد برای شرکت در تجارب یادگیری و آ موزشی ، فراوان و متفاوت است . علاوه بر این انگیزه آ موزشی افراد بر اساس سن ، جنس ، شرایط اجتماعی و اقتصادی و ... و همچنین کمیت و کیفیت روند تعلیم و تربیت آن ها متغیر است .
باید توجه داشت که رابطه ای نزدیک و مستقیم بین حافظه و یادگیری فرد با انگیزه او برای یادگیری وجود دارد . مردم آنچه راکه به آ موختنش علاققه مندند ، بهتر از مطالبی که به آن علاقه ای ندارند فرا می گیرند و آ سانتر می توانند آن ها را یاد بگیرند . اصطلاح انگیزش را می توان به عنوان عامل نیرو دهنده ، هدایت کننده و نگهدارنده رفتار تعریف کرد .گیج و برلاینز (1984) انگیزش را به موتور و فرمان اتومبیل تشبیه کردند . لفرانسوا(1997) انگیزه را علت و دلیل رفتار می داند . دلیل این که چرا ما بعضی رفتارها را انجام می دهیم ولی بعضی دیگر را انجام نمی دهیم انگیزه های ما هستند .
انگیزش نیروی درونی است که نمی تواند به روش تجربی مشاهده ، اندازه گیری یا تحلیل شود و عوامل آن نیز در بین افراد متفاوت است . وقتی شخصی نیاز را حس می کند ، فشاری برای تلاش در جهت ارضای آن در او ایجاد می شود . نیاز تنش بوجود می آ ورد و تنش موجب پدید آمدن علاقه و تلاش و کوشش می شود . انگیزش هر نوع تاثیری است که موجب تقویت ، جهت گیری و بروز رفتار انسانی می شود . به عبارت دیگر انگیزش حالتی درونی است که سبب می شود انسان به طریقی رفتار کند تا از تحقق هدفی اطمینان یابد . در حقیقت انگیزه چرایی رفتار افراد را بیان می کند .
انگیزه و انگیزش غالبا به صورت مترادف بکار می روند . با این حال ، می توان انگیزه را دقیق تر از انگیزش دانست ، به این صورت که انگیزش را عامل کلی مولد رفتار اما انگیزه را علت اختصاصی یک رفتار خاص به حساب آ ورد . مثلا وقتی که می پرسیم چرا فلان شخص رفتار خاصی را انجام می دهد ، به دنبال انگیزه او هستیم . اصطلاح انگیزه بیشتر در اشاره به رفتار انسان به کار می رود . از لحاظ پرورشی ، انگیزش هم هدف است و هم وسیله . به عنوان هدف ، ما از دانش آ موزان می خواهیم نسبت به موضوع های مختلف علمی و اجتماعی علاقه کسب کنند . از این رو ، تمام برنامه های درسی که برای آن ها فعالیت های حوزه عاطفی در نظر گرفته شده است و دارای هدف های انگیزشی هستند . به عنوان وسیله ، انگیزش مانند آمادگی ذهنی یا رفتارهای ورودی یک پیش نیاز یادگیری به حساب می آ ید و تاثیر آن بر یادگیری کاملا آ شکار است . اگر دانش آ موزان نسبت به درس بی علاقه باشند ( دارای انگیزشی سطح پایینی باشند ) ، به توضیحات معلم توجه نخواهند کرد ، تکالیف خود را به جدیت انجام نخواهند داد ، و بالاخره پیشرفت چندانی نصیب آن ها نخواهد شد . اما اگر نسبت به مطلب درسی علاقمند باشند (‌دارای انگیزشی سطح بالا یی باشند ) ، هم به توضیحات معلم با دقت گوش خواهند داد ، تکالیف درسی خود را با جدیت انجام خواهند داد ، وهم پیشرفت زیادی نصیب آن ها خواهد شد .
هر چه میل و رغبت شما زیادتر باشد، کوشش و تلاش بیشتری می‌کنید. تأثیر انگیزه در پیشرفت تحصیل و یادگیری بهتر به اندازه‌ای است که گاه یک فرد با هوش متوسط ولی با انگیزه‌ای قوی، پیشرفت تحصیلی بیشتری نسبت به فرد دیگری که از بهره‌ی هوشی بالاتری برخوردار است، ولی فاقد انگیزه کافی است، از خود نشان می‌دهد.
وقتی که به جنبه‌های مثبت و ویژگی‌های برجسته و قابل توجه فردی که مرتکب خطایی شده است و یا پیشرفت تحصیلی مطلوبی ندارد، توجه نشان می‌دهید، میل و رغبت او را نسبت به جبران کمبودها و تصحیح رفتار نادرستش افزایش می‌دهید.
وقتی که شما در یک نگاه هم به ویژ‌گی‌های مثبت و هم به جنبه‌های منفی خود و زندگی‌تان توجه می‌کنید ولی بیشترین تمرکز خود را بر روی ویژگی‌های مثبت خود قرار می‌دهید و خود را تشویق می‌کنید، به تدریج شور و شوقی در شما ایجاد می‌شود که می‌آموزید چگونه با حوادث تلخ و سختی‌های زندگی مقابله کنید. به همین ترتیب وقتی که به جنبه‌های مثبت فرزندتان و یا هر کس دیگری که با در ارتباط هستید، توجه نشان می‌دهید، چنان میل و رغبتی در او ایجاد می‌کنید که خود به تصحیح رفتارهای نادرستش اقدام می‌کند.
وقتی فرزندتان کارنامه‌اش را به شما نشان می‌دهد، ابتدا به نمره‌های خوبی که با سعی و تلاش کسب کرده است، توجه کنید و به او بگویید: فرزندم! تو که با سعی و تلاش توانسته‌ای نمره 18 در درس تاریخ کسب کنی، می‌توانی با تلاش بیشتر نمره درس علوم را از 14 به 17 برسانی.
در فردی که انتظار تغییر رفتاری در او دارید، ابتدا به رفتارهای نیکش توجه نشان دهید و بگویید: تو که این کارهای خوب را می‌توانی انجام دهی، پس قدرت تغییر رفتار نادرستت را هم داری و در این صورت خیلی دوست‌داشتی‌تر خواهی شد!
وقتی که شما می‌خواهید در یک فرد،‌رفتارهای مذهبی را مشاهده کنید، لازم است ابتدا زمینه‌ی ظهور این رفتارها را با ایجاد میل و رغبت در وجود شخص فراهم نمایید. میل و رغبت نسبت به انجام رفتارهای مذهبی هنگامی به وجود می‌آید. وقتی که فرزندتان، هنگام نماز شما را با لبخند و تبسمی که دارید مشاهده کند، و حتی پول روزانه‌اش را قبل یا بعد از رفتارهای مذهبی، دریافت نماید، احساس خوشایندی از این رفتارها در ذهن او نقش می‌بندد و بدین ترتیب زمینه بروز رفتارهای مذهبی فراهم می‌شود.
هنگامی که فرزند شما با تلاش فوق‌العاده‌ای موفق می‌شود نمره‌‌ی قابل قبولی کسب کند، شایسته است شما بدون مقایسه‌ی نمره‌ی او با نمره‌ی دیگران و با در نظر گرفتن اصل مهم تفاوت‌های فردی، بلافاصله او را مورد تشویق قرار دهید و رفتار مثبت وی را تقویت کنید. اینکار باعث می‌شود که وی در نوبت بعدی با سرمایه‌ای از محبت، احساس خوشایندی و انگیزه‌ای قوی‌تر، تلاش بیشتری از خود نشان دهد.
افلاطون پیرامون تفاوت های فردی و اجتماعی شدن کودکان از سال های مخستین زندگی تا دوره نوجوانی سخن گفته و توصییه هایی را ارائه داده است . او معتقد است برای تعلیم و تربیت کودکان بایستی تفاوت های فردی را در نظر گرفت و تعلیمات و آ موزش را بر اساس علائق و استعداد بنا نهاد .
تشویق به جا و به موقع، اعتماد به نفس فرد را افزایش داده و میل و رغبت وی را برای بروز رفتارهای مثبت برمی‌انگیزد.در نتیجه داشتن انگیزه کافی به یک مسئله ( فراگیری زبان دوم )باعث تقویت هوش و استعداد فراگیر شده و راههای موفقیت را برای خویش می گشاید . بنابرین مربی کار آ مد آن است که از همه فرصت ها به نحو کارشناسانه نگاه کند و به نحوی بر خورد کند که باعث افزایش انگیزه در دانش آ موز شود نه آن که نغمه های یاس و نومیدی را برای او به ارمغان بیا ورد .
انگیزه های انسانی را به چند دسته می توان تقسیم بندی کرد :
1-انگیزه های زیستی که مربوط به خوراک ، پوشاک و ... می شود و بیشتر ذاتی هستند .
2-انگیزه های روان شناختی که بر پایه نیاز های عالی تری ، مثل هویت ، تایید ، پیشرفت ، جستجو گری شکل می گیرند و عمدتا اکتسابی هستند و تحت تاثیر یادگیری و عوامل محیطی قرار دارند .
انگیزه های دسته دوم ارتباط بیشتر و اساسی تری با یاد گیری و آ موزش زبان دوم دارند و طبیعی است که با تقویت آنها بهتر می توان به امر آ موزش زبان دوم پرداخت و نتایج لازم را از برنامه درسی مورد نظر اخذ کرد .
رابطه میان نگرش و انگیزه زبان آ موزی
نگرش مستقیما ٌ با انگیزه رابطه دارد و انگیزه نیز به نوبه خود با یادگیری زبان دوم در ارتباط است .
نگرش ----- انگیزه ----  یادگیری زبان دوم
به عبارت دیگر ، نگرش را باید به منزله تکیه گاهی برای انگیزه در نظر گرفت و نه به عنوان عاملی که تاثیری مستقیم بر یادگیری زبان دوم دارد . از این گذشته انگیزه برای یادگیری یک زبان نه تنها به وسیله نگرش ها بلکه به کمک ملزومات انگیزشی دیگری ، مانند میل به خشنود کردن معلم و پدر و مادر ، قول دریافت پاداش و یا تجربه کردن موفقیت و غیره تعیین می شود .
نتایج پژوهش های مربوط به رابطه بین انگیزش و یادگیری
در کار آ موزش و پرورش دو عامل بیش از همه دارای اهمیت است : یکی رشد طبیعی و دیگری انگیزش زیرا در پرتو این عوامل است که دگرگونی هایی در شاگردان ایجاد می شود .
در باره تاثیر انگیزش بر یادگیری پژوهش های زیادی انجام گرفته است : بلوم رابطه بین انگیزش و پیشرفت تحصیلی را با ضریب 50% + گزارش کرده است . در یک مطالعه تازه تر ، کیت و کول ( 1992، به نقل لفرانسوا1997)آثار چند عامل مهم مانند توانایی یادگیرندگان ، آ موزش معلمان و انگیزش بر یادگیری را در متجاوز از 25000 دانش آ موز مورد بررسی قرار دادند . مهمترین عاملی که مستقیما با میزان یادگیری رابطه مثبت نشان داد سطح توانایی یادگیرندگان بود .پس از آن ، دو عامل مهم دیگر ، یکی آ موزش معلم و دیگری انگیزش برای یادگیری ، بودند . کیت و کول در نتیجه گیری از بررسی خود نوشتند که ٌ به نظر می رسد دانش آ موزانی که دریک مدرسه دارای کیفیت و برنامه سطح بالا به تحصیل اشتغال دارند از انگیزش زیادی برخوردارند . دانش آ موزانی که انگیزش تحصیلی سطح بالایی دارند فعالیت های تحصیلی بیشتری را می پذیرند ، تکالیف درسی بیشتر ی را انجام می دهند و در نتیجه موفقیت بیشتری را کسب می کنند .
تحقیقی که در دانشکده ایالتی سان فرانسیسکو بین دو گروه دانشجویانی که گروه اول میانگین نمره های درسی آ نان B یا بالاتر بود و گروه دومی که میانگین نمرات آ نان منهای C یا پایین تر بود انتخاب شده اند و می خواستند رابطه بین رفتار ها و نگرش های دانشجویان را در ارتباط با موفقیت تحصیلی مورد مطالعه قرار دهند . نخستین یافته آنان در باره ارتباط بین فنون مطالعه و انگیزه بود . دانشجویان موفق ، کامیابی خود را به دو عامل نسبت داده بودند : راهی که برای انجام دادن وظایف تحصیلی پیموده اند و انگیزه آنها .این دو عامل به طریق منفی در توضیحاتی که دانشجویان کم توفیق داده اند نیز غلبه داشته است .
راهکار های تقویت انگیزه دانش آموزان
الف- در یادگیری به رشد تفکر منطقی و علمی دانش آ موزان توجه شود تا با تفکر و اندیشیدن صحیح به شناخت و باورهای درست برسند و نسبت به یادگیری علاقمند شوند .
ب-توجه به تفاوت های فردی در رفتار کلاسی ، تقسیم کار و دادن مسئوولیت به دانش آ موزان
پ- اهداف درسی و کلاسی بایستی کاملا روشن و قابل حصول باشند ، بعضی از دانش آ موزان استعداد و توانمندی های مورد نیاز را دارند ، ولی نمی دانند چه بایستی بکنند ، مثلا در امر تدریس معلم مفاهیم را برای آنان روشن نمی سازد ، به همین جهت معلمان موفق کسانی هستند که :
1- اهداف تعلیم و تربیت در کل و اهداف مقطع خاص مدرسه خود و کلاسی را که در آن تدریس می کنند بدانند .
2- انتظاری را که از دانش آ موزان دارند روشن سازند ، عده ای از معلمان به کار خود و نتایج مثبت آن ، آن گونه که باید امید وار نیستند . شاید عده قابل ملاحظه ای شغل خود را در حد شغلی که باید در ساعات بخصوصی در جای معینی حضور یافته وحقوقی دریافت کرد ، تفسیر کنند و به علتی به ریشه تا ثیر اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و روانی کار خود واقف نباشند . مدیران آ موزشی بهتر است در سطوح مختلف این نقیصه را در نشست های مکرر با دادن آ گاهی ها و اطلاعات درست از طریق صاحب نظران و یا کتب و منابع مفید بر طرف سازند .
ت- بر توانی ها و نقاط قوت دانش آ موزان تکیه شود .
ث- پاداش ها بر اساس تفاوت های فردی افراد حالت فردی داشته باشد .
ج- پاداش ها در حد کار انجام شده توسط دانش آ موز باشد .
چ- از ایجاد تبعیض در کلاس خود داری شود .
ح- مقررات و معیارهای رابطه معلم و شاگرد مشخص گردد .
خ- فعالیت های کلاسی قبلا برنامه ریزی شود .
د- فعالیت های دانش آ موزان به طور مجزا ، مشخص و زمانبندی گردد .

علت عدم وجود انگیزه برای یادگیری زبان دوم و راهکارها
الف) اغلب دانش آ موزان ما ، پیش از شروع زبان خارجه ، تسلط کافی به زبان مادری خود ندارند .
ج) تدریس زبان دوم دو سه سال دیرتر از موقع شروع می شود ( یعنی در زمانی که از نظر رشد مغزی و دوره های بحرانی زبان آ موزی ، ذهن دانش آ موز از انعطاف پذیری کافی بر خوردار نیست )
پ) معلمان کاردان و امکانات و وسائل مناسب آ موزشی به قدر کافی در دسترس نیست .
ت) روش تدریس زبان خارجه با موازین تعلیم و تربیتی همخوانی لازم را ندارد . به طور مثال دانش آ موز ما در کلاس های دوره راهنمایی و دبیرستان وادار می شوند زبان خارجه را از طریق مقداری قرائت و املا و دستور زبان و بالاخره نوشتن جملات یاد بگیرند .طبیعی است که نتیجه چنین زبان آ موری کم حاصل ، عبارتست از ضعف شدید دانش آ موزان در درس زبان خازجه ، یاس و نا امیدی دبیران ، هدر رفتن سرمایه و نیروی انسانی .

برای آن که مشکل آ موزش زبان خارجه در مدارس ما حل شود راههای گوناگونی وجود دارد در این خصوص برخی از زبان شناسان از جمله آ قای دکتر باطنی و آ قای آ ذری مطالب با ارزش نوشته اند که به طور خلاصه چند مورد آن بیان می گردد :
*1)تدریس زبان خارجه باید بر اساس دستاورد های علم روان شناسی یادگیری و روان شناسی زبان و زبان شناسی انجام گیرد.
*2) معلم زبان خارجه باید خود به زبان بیگانه تسلط داشته باشد و از وجوه اختلاف و اتفاق زبان مادری شاگرد با زبان بیگانه کاملا آ گاه باشد و در تدریس خود روشی را پیشه کند که تداخل دو زبان در ذهن دانش آ موز را تدریجا به حد اقل برساند .
*3)بهتر است آ موزش زبان خارجه را زودتر از سنی که فعلا آغاز می کنیم ، مثلا از کلاس سوم ابتدایی شروع کنیم و در ابتدا فقط به جنبه شفاهی و محاوره ای زبان توجه کنیم . شروع زودتر آموزش زبان خارجه موقعی مجاز خواهد بود که دانش آ موزان ما در خانواده و کودکستان و سه سال اول دبستان به زبان مادر ی خود کاملا تسلط یافته باشند . سنین پایین تر برای آ موزش زبان خارجه این مزیت زا دارد که از یک طرف انعطاف پذیری ذهن در این سال ها بیشتر است و از سوی دیگر ، دانش آ موزهنوز به مرحله نوجوانی ، که همراه با خستگی و سر آسیمگی و جدی نگرفتن مسائل آ موزش است ، نرسیده است .
*4) برای آن که تدریس زبان خارجه موثر واقع شود ، ساعات تعلیم هفتگی آن باید بیشتر شود و در این صورت در سال های کمتر ی به نتایج بسیار بیشتر خواهیم رسید خاصه اگر سن شروع را نیز از ده سالگی قرار دهیم .
*5) تعداد شاگردان هر کلاس باید به نصف تعداد فعلی کاهش داده شود و از وسائل کمک آ موزشی و لابراتوار زبان نیز به حداکثر ممکن استفاده شود .
*6) مطالب تدریس باید در رابطه با مسائل ساده و روزمره زندگی باشد و به تدریج به سطوح پیچیده و علمی و فنی و ادبی ارتقا یابد . منظور از زبان روزمره زندگی ، زبان به صورتی است که واقعا صحبت می شود نه زبانی با قالب های ساختگی ادبی یا تلفظ کتابی که نماینده خط ولی دور از واقعیت صوتی زبان است .
*7) دانش آموز باید زبان خارجه را از همان ابتدا به صورت عبارات و جملات کامل یاد بگیرد نه در قالب کلمات جداجدا یا صورت های صرف شده دستوری .
*8) نوشتن کلمات باید با توجه به تحلیل صداها و به طور سیستماتیک و پس از یادگیری محاورات اولیه باشد ، خواندن مطالب به زبان خارجه نیز ، به جای آن که از آ غاز به عنوانٌ قرائت ٌ آ غاز شود ، باید ابتدا از طریق حرف زدن و توانایی در محاوره آ موخته شود .
*9) به هنگام تدریس محاوره زبان خارجه ، دانش آ موز بهتر است موقتا زبان خود را فراموش کند و بکوشد زبان خارجه را به صورت مطالب حفظی یاد بگیرد و همانند زبان مادر ی خود ، آن را به عنوان یک دسته انعکاس های شرطی و واکنش های عادی بدون تفکر یاد بگیرد و تدریجا گرامر آن را کشف کند .
ج- کمک به شکل گیری این باور در دانش آموزان که در اثر تلاش ، موفقیت ممکن و محتمل است . ایمان و باور داشتن و یقین داشتن به موفقیت در کاری در واقع کلید طلائی گشایش درب کامیابی و موفقیت است "وقتی اعتقاد دارید که نمی توانید کاری را انجام دهید ، به طور مداوم به سیستم عصبی تان پیامی را می فرستید که توانایی رسیدن به هدف را در شما محدود یا نابود می سازد . از طرف دیگر ، اگر به طور مداوم به سیستم عصبی تان این پیام را بفرستید که از عهده انجام کاری بر می آ یید ، آن گاه به مغز خود فرمان می دهید که نتیجه دلخواهتان را بدست آ ورید و بدین صورت امکانات دست یابی شما به هدفتان مهیا می شود .باور ها صافی های سازمان یافته ادراکات از جهان پیرامون اند . باور ها فرماندهان مغزند .
جان استورات میل می گوید : ٌ نیروی یک شخص با ایمان مساوی با نیروی نود ونه شخص علاقه مند است . ٌ ایمان فرمانی مستقیم به سیستم عصبی ارسال می کند .
آزمایش ها و تحقیقات زیادی صورت گرفته است که نشان می دهند میان تاثیر مصرف دارو و انتظارات و باور ها ی بیما ران رابطه ای مستقیم وجود دارد . به عنوان مثال باور داشتن به خوب شدن در افرادی که دارای زخم معده بودند نتیجه خوب شدن را دنبال داشت و باور به خوب نشدن در عدهای دیگر که همان بیماری را داشتند ، نتیجه عدم بهبود را نشان داد . باور ها و اعتقادات افراد تعیین کننده کیفیت زندگی آن هاست . ( وینست پیل ) باور کنید که می توانید ، آن گاه خواهید توانست .
راه رسیدن به کمال این است که بدانیم باور ها اختیاریند . پس باید باورهایی را انتخاب کنید که شمارا به سوی نتایج دلخواه هدایت کنند . ویرجیل می گوید : ٌ آن ها می توانند ، چون می پندارند که می توانند.
چ- نشان دادن نتایج ضمنی حاصل از زبان دوم / خارجه ، از قبیل چالش هیجان انگیز فکری – ارتقاء شغلی ح– ابزار برقراری ارتباط و درستی رشد آگاهی فرهنگی و کلید صلح جهانی و نوعدوستی برای متقاعد کردن دانش آموزان به این امر که مسلما فواید یادگیری زبان به زحمات و هزینه های آن غالب است . حتی ارائه مثال برای فراگیرانی که ادعای ادامه تحصیلات عالی را نداشته و اظهار می دارند که پس از اتمام سیکل و یا دیپلم قصد ورود به مشاغل آ زاد را دارند که در آن شغل ها چون اکثر اتیکت ها و بروشور ها به زبان انگلیسی هستند پس لازم است به قدر کافی به زبان دوم ( انگلیسی) آشنایی داشته باشی تا بتوانی کالاهای مرغوب و غیر مرغوب را از هم تشخیص دهی..
خ- ایجاد جو کلاسی مثبت و پذیرا که در آن نیازهای روانی دانش آموزان ارضا گردد
اصولا گمان ما این است که معلم زبان را می توان در دوران تحصیل ( دانشگاهی ) اش به بهترین وجهی آماده و مجهز کرد و بر آموزش زبان و زبان شناسی و روان شناسی و اصول آموزش و پرورش ( یا علم تربیت ) تکیه کرد . اما هیچگاه نمی توان تصور کرد که وقتی همه چیز در دانشگاه آموخته شد برای همیشه کافی باشد ، آن هم در عصری که علوم و فنون برق آ سا در حال گسترش است .
بنا بر این معلم زبان همچون مهندس باید تلاش کند و از طریق باز آ موزی ( تکمیل معلومات و مطالعه آزاد-ایجاد کلاس های ضمن خدمت ) آموخته ها و دانسته های خود را با آ هنگ روز منطبق سازد .
د-تبین دلایل دانش آموزان بر مطالعه زبان دوم (خارجی ) با توجه به زمینه های اجتماعی- فرهنگی- اقتصادی و عاطفی زبان آموز .

2- جراتمندی (AS) Assertiveness:
ابراز احساسات، باورها، افکار و دفاع منطقی و مطلوب از حق و حقوق خویشتن را مورد بررسی قرار می دهد.
از این مولفه در فراگیری زبان دوم به این صورت می تواند مورد استفاده قرار گیرد که اولاٌ چه نوع احساسات و افکار و باور هایی برای فراگیری زبان دوم در دانش آ موزان باید تقویت شود ؟ و وظیفه مربیان و دست اندر کاران آ موزش در جهت تقویت این احساسات چیست؟ و دفاع منطقی و مطلوب چه تاثیری در روحیه فراگیران زبان دوم دارد؟و چگونه باعث تقویت استعداد و هوش دانش آ موزان می گردد؟
داشتن احساسات شادی و نشاط و روحیه اجتماعی داشتن و این که دانش آ موز بتواند در جمع ابراز احساسات و عقیده نماید و از نظر و عقیده خود دفاع کندبرای دانش آ موز در فراگیری زبان دوم و حضور در این کلاس ها ضروری و لازم به نظر می رسد ، زیرا که او باید بتواند بدون هیچ ترس و واهمه ای در جمع همکلاسی ها و معلم صداها، آ واها ،کلمات و جملات را بر زبان خویش جاری سازد ، در دیالوگ ها (s dialog ) شرکت نماید . شرکت دانش آموز در چنین برنامه هایی یقینا همراه با اشتباهات و خطاهای زبانی خواهد بود که او باید پذیرای این اشتباهات باشد زیرا که اگر دانش آ موز ما از چنین روحیه ای برخوردار نباشد قوه ابتکار و خلاقیت و استعداد او از رشد بسیار کندی بر خوردار خواهد شد. واما چه موانعی سر راه بعضی از دانش آ موزان ما در فراگیری زبان دوم در این مسیر وجود دارد ؟
یکی از این موانع که باعث ایجاد مشکلاتی در جهت رشد استعداد و فراگیری زبان دوم می شود ٌ مسئله مانع دشوار ٌ می باشد که در زیر به توضیح آن می پردازیم :

مانع دشوار (the affective filter )
ٌ حتی در دوران سنین مفید هم ممکن است مانع اکتساب زبانی کاملا متفاوتی وجود داشته باشد ، نوجوانان معمولا نسبت به کودکان کم سن و سال بیشتر دچار کم رویی می شوند . اگر عامل قوی عدم تمایل یا کم رویی درتلاش برای تولید صداهای مختلف زبان وجود داشته باشد ، ممکن است بعدا ، تمام توانایی های فیزیکی و شناختی موجود را تحت الشعا ع قرار د هد اگر این کم رویی با عدم هماهنگی با فرهنگ زبان بیگانه همرا با شد ( برای مثال ، عدم شناخت با صحبت کنندگان و یا آ داب و رسوم آن ها اثرات خفیف صدای نا خواسته ای نظیر روسی و یا آ مریکایی ) ممکن است به شدت مانع فراگیری زبان گردد .
این نوع عکس العمل احساسی یا اثر احساسی ممکن است حتی موجب خسته کننده شدن کتابهای درسی ، محیط های نا مطلوب کلاس درس یا برنامه درسی بی نهایت ملال آ ور گردد . واژه مانع دشوار ، اغلب برای توصیف نوعی مانع برای فراگیری زبان به کار می رود که در نتیجه احساسات منفی یا تجارب منفی حاصل می گردد . مخصوصا اگر شما تحت تاثیر ناراحتی کم رویی و یا بی انگیزگی قرار گرفته باشید ، تمایل خود را به آ موزش هر موضوعی از دست خواهید داد . ُ


کمرویی و ارتباط آن با ابراز احساسات ، افکار و دفاع منطقی ازخود










تاریخچه استفاده از کلمه کمرویی

فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد می گوید که اولین استفاده ی ثبت شده از این لغت در یک شعر آنگلوساکسون بوده است که حدود هزار سال بعد از میلاد مسیح سروده شده است . در آن شعر معنی این لغت " به سهولت ترسانده شده " است. " کمروبودن " نشانگر صفت فردی است که " به خاطر ترسویی ، احتیاط کاری و بی اطمینانی ، نزدیک شدن به او مشکل است . " فرد کمرو" هشیارانه از مواجهه با افراد یا چیزهایی مشخص یا انجام کاری همراه آنان بیزار است. " در گفتار یا کردار خود ملاحظه کار است ، از ابراز وجود بیزار است و به طور محسوسی ترسو است. ممکن است فرد کمرو " کناره گیر یا بی اعتماد باشد و یا شخصیتی پرسش انگیز ، بی اعتماد و مشکوک داشته باشد." فرهنگ لغت" و بستر"کمرویی را به عنوان " ناراحت بودن در حضور دیگران " تعریف می کند.
کمرویی به یک معنا ، یک خصیصه جدی در زندگی فردی و خانوادگی و خسران حیات اجتماعی است . همیشه توده ای از ابرهای تیره کمرویی ، طلوع خورشید وجود و ظهور استعداد های نهفته خیل نوجوانان و جوانان مستعد و هوشمند را پنهان می کند .
به کلام ساده ، کمرویی یعنی خود توجهی فوق العاده و ترس از مواجهه شدن با دیگران زیرا کمرویی نوعی ترس یا اضطراب اجتماعی است که در آن فرد از مواجهه شدن با افراد نا آ شنا و ارتباطت اجتماعی گریز دارد .
کمرویی در میان دانش آموزان خردسال شایعتر از بزرگسالان است . بسیاری از بزرگسالانی که خود را غیر کمرو می بینند با برنامه ریزی ، بر کمرویی دوران کودکی خود غلبه کرده اند ، معهذا تحقیق ما مؤکداً این باور را که کمرویی فقط عارضه ی دوران کودکی است ، رد می کند. ممکن است این پدیده در میان کودکان آشکارتر باشد ، زیرا آنان عموماً نسبت به بزرگسالان در معرض بررسی دقیق تر روزانه اعمالشان قرار دارند. اما کمرویی در میان بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت بزرگسالان ادامه می یابد.

نقش وراثت و استرس در کمرویی فرزندان
وراثت و استرس والدین کمرویی را در کودکان تشدید می کند نتایج تحقیق دانشمندان آزمایشگاه رشد کودکان دانشگاه مریلند ثابت کرد ، وجود ژن استرس در بدن کودکان و زندگی در کنار والدین پر استرس میزان کمرویی را در آنان افزایش می دهد.
به گزارش خبرگزاری مهر ، دانشمندان در این تحقیق که یافته های آن در نشریه "راهکارهای مرسوم در علم روانشناسی" منتشر شد، دریافتند : کمرویی کودکان با تقابل بین ژنتیک و مسائل محیطی در ارتباط است و نمی توان گفت هر یک از این دو عامل به تنهایی منجر به ایجاد این حالت می شود.
مادران پر استرس در مقایسه با مادران برخوردار از استرس پایین تر با کودکان خود به شیوه ای متفاوت رفتار می کنند. مادر مبتلا به استرس، این حالت را به کودک خود منتقل می کند، اگرچه هر کودک به نحوی متفاوت به این نوع استرس پاسخ می دهد.
در همین حال ژن ها نقش خاصی را در ایجاد این تغییر بازی می کنند. کودکان برخوردار از ژن متغیر سروتونین حساس به استرس اغلب در بزرگی کمرو می شوند و این حالت زمانی که در کنار مادرانی با میزان بالای استرس بزرگ شوند، تشدید می یابد.
همچون دیگر ژن ها ، ژن مرتبط با سروتونین ویژه از دو ژن همردیف کوتاه و بلند برخوردار است. پروتئین تولید شده با نوع کوتاه این ژن استعداد ایجاد حساسیت دربرابر استرس را افزایش می دهد. کودکانی که با استرس مادران مواجه هستند ، چنانچه نوع کوتاه این ژن را به ارث برده باشند رفتارهای خجالتی مرتب را نمایان می سازند.
چنانچه کودک از دو رشته هم ردیف کوتاه ژن سروتونین برخوردار اما مادر وی استرس نداشته باشد، در مقایسه با همکلاسی ها خود کمروتر نیست. اما زمانی که استرس نیز به این مسئله افزوده شود این ژن ارتباط قوی تری را در رفتار کودک نمایان می سازد. چنانچه کودک در محیط پراسترس تربیت شود و نوع کوتاه این ژن را نیز به ارث برده باشد، در آن صورت احتمال بروز رفتارهای همراه با ترس، اضطراب و افسردگی در او افزایش می یابد.
کمرویی و اضطراب اجتماعی
اضطراب اجتماعی نتیجه ای است که از احتمال یا وقوع نوعی ارزیابی شخصی در موقعیت های مختلف اجتماعی رخ می دهد . به دیگر سخن فردی که دچار اضطراب اجتماعی است هیچ گونه تمایلی به آ غاز ارتباط با دیگران ندارد و با احساس از ترس و پایداری غیر معقول از هر موقعیتی که ممکن است درمعرض داوری دیگران قرار گیرد ، اجتناب می ورزد . برداشت یا تصور شخصی از موقعیت های اجتماعی که احتمال دارد شخصیت او مورد سنجش و ارزشیابی قرار گیرد ، می تواند واقعی یا خیالی باشد . در واقع شخصی که به شدت دچار اضطراب اجتماعی است ، تصور می کند در هر موقعیت یا شرایط اجتماعی ، فرد یا افرادی به محض مواجهه شدن با او رفتار و شخصیتش را مورد نقادی و ارزیابی قرار خواهند داد . و یا ممکن است طوری رفتار کند که مورد تحقیر دیگران واقع می شود و در فشار و مخمصه قرار می گیرد .
کمرویی از دیدگاه بین فرهنگی
کمرویی پدیده ی گسترده و متنوعی است که نزد افراد، خانواده ها، جوامع و فرهنگ های مختلف معانی متفاوتی دارد. کودک یا نوجوانی ممکن است از نظر روان شناسی اجتماعی فردی کمرو باشد، اما از نظر خانواده یا مدرسه به عنوان یک کودک یا نوجوان مؤدب و متین تلقی گردد. به عبارت دیگر بعضی ها افراد کمرو را انسان هایی ساکت، مؤدب و محترم می دانند و تصور می کنند که این قبیل افراد، شهروندان سالم و بی آزاری هستند و برخی نیز افراد کمرو را انسان هایی مطیع، حرف گوش کن، مستعد و مقبول اجتماع می دانند. بعضی نیز کمرویی را برای دختران امری عادی و صفتی مثبت تلقی می کنند و آن را برای پسرها یک ویژگی یا منش ناپسند می دانند، در حالی که کمرویی همان گونه که قبلاً اشاره شد، یک معلولیت اجتماعی و مانع رشد مطلوب شخصیت است و برای هر دو جنس امری است نامطلوب و نابهنجار. برخی دیگر، کمرویی را در افراد، بخصوص نزد دختران مترادف باحیا و عفت می دانند و آن را تأیید، تمجید و تشویق می کنند؛ در حالی که «حیا» یکی از برجسته ترین صفات انسان های متعالی بوده، شاخص ایمان و بیانگر رشد مطلوب شخصیت است. به بیان دیگر قدرت خویشتن داری امری است ارادی و ارزشمند و برعکس کمرویی پدیده ای کاملاً غیر ارادی، ناخوشایند و حکایت گر ناتوانی و معلولیت اجتماعی است. پدیده ی کمرویی در کشورهای مختلف و از دیدگاه مطالعات بین فرهنگی، حاکمیت نظام های ارزشی متفاوت و غالب بودن بعضی از اهداف خاص تربیتی در خانه و مدرسه نیز بسیار مهم و قابل توجه است. در بسیاری از جوامع غربی که کارگزاران آنها به طور مستقیم و غیرمستقیم مشوق و مروج رقابت های گسترده، فزون خواهی های فردی، آزادی های فوق العاده ی شخصی و سلطه طلبی و لجام گسیختگی فرهنگی هستند، به لحاظ شایع بودن همین اندیشه ی خودمحوری، برتری جویی، منفعت طلبی و پرخاشگری در خانواده و کلاس و مدرسه درصد افراد مبتلا به کمرویی فوق العاده کمتر از جوامعی است که کودکان و نوجوانان را به سختکوشی و تلاش، قناعت و سازگاری و تواضع تشویق می کنند. اما در کشورهایی که مردم عمدتاً با تبعیت پذیری محض و شخصیت انفعالی زندگی می کنند، حکومت های دیکتاتورمنش، آزادی های مشروع فردی و اجتماعی را کاملاً محدود می کنند، فرصت تقویت احساس خودپنداری و رشد مطلوب شخصیت افراد فراهم نمی شود و زمینه ی پدیدآیی رفتارهای پرخاشگرانه، کمرویی و اجتماع گریزی بیشتر مشاهده می گردد. بر همین اساس در جوامع کمونیستی، کمرویی در میان اقشار مختلف جمعیت به مراتب بیش از جوامع دیگر است. انتظار این است که در جوامع اسلامی با توجه به ارزش های والای قرآنی و وظایف و تکالیف شرعی فردی و گروهی، ضرورت پذیرش مسئولیت های اجتماعی و اتصاف به فضیلت های اخلاقی، کودکان، نوجوانان و بزرگسالان به دور از افراط و تفریط، در تربیت اجتماعی رشدی متعادل و متوازن داشته باشد و افراد، با تجلی شجاعت اخلاقی در گفتار و رفتار ایشان از کمرویی، جسارت و پرخاشگری برکنار باشند. بدون تردید مسلمانان کمرو نمی توانند در انجام بعضی از وظایف و مسئولیت های اجتماعی خود موفق باشند. فی المثل خمیر مایه ی ایفای وظیفه ی مهم امر به معروف و نهی از منکر برخورداری از شجاعت اخلاقی و مهارت برقراری ارتباط اجتماعی متقابل، مؤثر و مفید است.
کمرویی و تاثیر آن در فرایند یاد گیری زبان دوم

کمرویی اغلب درست تفسیر نشده است ، زیرا کمرویی فقط یک هیجان نیست بلکه ترکیبی از ترس ، تنش ، نگرانی و خجالت است . بچه های کمرو با عدم اعتماد به نفس و شرمندگی خود را نشان می دهند و این مورد ،‌بخصوص در مواقعی مشاهده می شود که در مرکز توجه جمع یا در محیطی جدید قرار می گیرند . تغییر محیط و فشارهای تحصیلی نیز از عواملی اند که رفتار چنین دانش آ موزانی را تشدید می کنند . علایم کمرویی شامل بیزاری از نگاه خیره ، آ هنگ ملایم صدا و گفتار مردد یا همراه با ترس و لرز است .
بعضی از دانش آ موزان کمرو به رغم آن که ممکن است فوق العاده تیز هوش و سرآمد باشند ، اما قدرت هوشمندی ایشان توسط دیگران ، به خصوص معلمان به طور واقع بینانه مورد ارزیابی قرار نمی گیرد . کمرویی پایدار می تواند منجر به یک ترس و تنش عمومی شود و کودک یا نوجوان کمرو اعتماد به نفس و جرئت تجربه ی هیچ کار تازه ای را پیدا نمی کند و در نتیجه عملکرد و پیشرفت او به طور معنی دار پایین تر از سطح توانایی اش ظاهر می گردد . به کلام دیگر همیشه فاصله ای قابل توجه بین توان بالقوه و توان بالفعل افراد کمرو وجود دارد . متاسفانه گاهی اوقات با برداشت نادرست بعضی از مربیان که خیلی اوقات حالات کمرویی و اظهار و نظر نکردن دانش آموزان کمرو را معادل مودب و آرام و با انضباط بودن او تلقی کرده و بدین وسیله کمروئی چنین دانش آ موزانی مورد تقویت قرار می گیرد .
همچنین مطالعه تاثیر کمرویی در سطح پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان نشان می‌دهد، دانش‌آموزانی که دارای پیشرفت تحصیلی ضعیفی هستند، میانگین کمرویی بالاتری دارند، به عنوان نمونه دانش‌آموزی که دچار مشکل کمرویی است کمتر جرات سوال پرسیدن دارد، در نتیجه شبهات وی باقی مانده و این خود باعث ضعف تحصیلی و عدم پیشرفت وی می‌شود
ٌٌٌٌ ٌ به گزارش خبرنگار اخبار دانشگاه خبرگزاری دانشجویان ایران، نتایج یک تحقیق دانشجویی که بر روی 120 دانش‌آموز دختر وپسر سال اول دبیرستان صورت گرفته است، نشان می‌دهد که کمرویی به میزان قابل توجهی در سازگاری اجتماعی دانش‌آموزان تاثیر منفی گذاشته، و این تاثیر سوء باعث بروز مشکلات عاطفی و روانی جدیدی برای فرد می‌شود.
براساس این گزارش، به طور کلی میانگین کمرویی دختران بیش از پسران است،که می‌توان آن را ناشی از انتظارات و توقعات خاصی دانست که در بعضی جوامع بویژه ایران از دختران دارند، بدین معنی که جامعه سنتی ما کمرویی دختران را مترادف با حیا و عفت می‌داند و آنرا تایید،تمجید و تشویق می‌کند، در حالیکه کمرویی پسران صفتی ناپسند تلقی می‌شود… . ٌ ٌ
این مسئله در آ موزش زبان دوم نمایان تر می باشد زیرا دانش آموز باید در جمع همکلاسی ها و معلم صدا ها و واج ها و جملات را با صدای بلند ادا نماید که برای چنین دانش آموزانی بسیار دشوار خواهد بود . از سوی دیگر، عدم پیشرفت تحصیلی، به احساس یاس و تنش عمومی منجر شده و دانش‌آموزی که دچار افت تحصیلی است، اعتماد به نفس نداشته، ترس از ابراز وجود، سبب ضعف شده و به این ترتیب یک دور معیوب شکل می‌گیرد.
نقش وراثت ، فرهنگ و محیط در کمرویی دانش آ موزان
وراثت ، فرهنگ و محیط هر یک می تواند نقش مهمی در کمرویی یک دانش آموز داشته باشد . اگر خانواده فرد تمایل به انزوا و کناره گیری از دیگران داشته باشد ، این احتمال وجود دارد که بچه ها نیز افرادی خود دار باشند ، یعنی به راحتی احساسات درونی خود را ابراز نکنند . علاوه بر این ، اگر بزرگسالانی که در زندگی یک بچه وجود دارند ، دائما به جای او حرف بزنند یا به او خود مختاری و استقلال اندکی بدهند ، ممکن است موجب کمرویی وی گردند . مشکلی که یک دانش آ موز شدیدا کمرو دارد این است که ممکن است توسط سایر همسالان ، شخصی دارای رفتار غیر دوستانه و بی علاقه به ارتباط با دیگران در نظر گرفته شود . بچه ها ممکن است از بازی کردن با یک بچه خجالتی خود داری کنند و در نتیجه رشد اجتماعی آن بچه دچار اختلال شده ، احتمال این که که کمبود عزت نفس دچار شود ، افزایش پیدا می کند . کمبود مهارت های ارتباطی و دوست یابی در بچه ها کمرو ممکن است باعث احساس تنهایی و افسردگی گردد که این خود می تواند مانع شود که آ نان از تمام توانایی های خود استفاده کنند . معلمان می توانند به بچه هایی که کمرویی مانع رشد اجتماعی و یادگیری آ نان می گردد ، کمک کنند که به راحتی با دیگران گفتگو نمایند . مربی که مشغول تدریس و آ موزش زبان دوم می باشد نمی تواند براحتی از کنار این مشکل بزرگ که مانند د‍ژی مستحکم مانع فرایند یاد گیری دانش آ موزش می شود بگذرد . البته این مشکل همچنان که عواملی چون محیط ، وراثت و فرهنگ در آن نقش بسزایی داشتن و در واقع بیشتر عوامل آن تزریقی بود ( به طور ناخواسته ) با دست به دست هم دادن اولیا ، مربیان آموزشی ( شامل معلم کلاس ، مدیر ، معاونین و حتی خدمتگزار آ موزشگاه ) به مرور زمان مرتفع گردد .
چگونه مهارت اجتماعی یک دانش آ موز کمرو را پرورش دهیم ؟
الف : با کوشش در جهت درک افکار ، ترس ها و دیگر هیجانات دانش آ موز کمرو ، رابطه ای مراقبت کننده با وی بر قرار کنید . به وی اطمینان مجدد بدهید که برای همه بچه ها پیش می آ ید که گاهی قادر به ابراز احساساتشان نیستند .
ب: از آن جا که دانش آ موز کمرو وقتی با صدای بلند مورد خطاب واقع می شود ، ممکن ا ست خجالتی گردد، با او با ملایمت صحبت کنید . خود را آ ماده کنید که وقتی از چنین دانش آ موزی سئوال کردید صبورانه منتظر پاسخ باشید ، زیرا ممکن است برای پاسخ دادن احتیاج به زمان داشته باشد .
پ: سکوت یک دانش آ موز کمرو را در پاسخ به درخواست مشارکت بپذیرید . به او فرصت دهید که خود را با وضعیت پیش آ مده سازگار نماید . این کار احساس امنیت و اعتماد به نفس را در او افزایش خواهد داد .
ت: از تحت فشار قرار دادن چنین دانش آ موزی برایشرکت در یک فعالیت گروهی خود داری کنید ، در عوض برای ترغیب او به تعامل با سایر همسالان از روش های غیر تهدید آ میز استفاده کنید .
ث: صفات بارزی ( چون مهربانی ، صداقت ، ورزشکار بودن ، نظم و انضباط ویا توانایی های تحصیلی ) این قبیل دانش آ موزان را شناسایی و برجسته کنید . اگر شما احساس می کنید که توجه به چنین دانش آ موزی در جمع او را خجالت زده خواهد کرد ، از او به صورت خصوصی تعریف کنید .
ج: به دانش آ موز خجالتی کمک کنید که بفهمد هر کسی اشتباه می کند و هیچ کس صد در صد کامل نیست .
چ: از بر چسب زدن ٌ خجالتی بودن ٌ به این قبیل دانش آ موزان بپرهیزید .زیرا بدینوسیله او هر گز نمی تواند خود را از این حالت خارج کند .
ح: از دانش آ موزان خجالتی و کمرو بخواهید موقع صحبت سرشان را بالا نگه دارند ، لبخند بزنند و به او بگویید اگر شما هنگام صحبت کردن به من نگاه کنید من بهتر حرف های شما را متوجه می شوم .
خ) کمرویی باعث می شود که فرد در عین این که بعضا از نظر صلاحیت های علمی و فکری و اخلاقی ، قابلیت و کفایت های فردر برتر از همسالان ، دوستان و همگروههاو همکلاسی های خود است ، اما نتواند رهبری گروه را عهده دار شود ، در حالی که فرصت رهبری گروه از تجارب ارزشمند رشد اجتماعی و از عوامل موثر افزایش اعتماد به نفس است . پس مربیان آموزش و پرورش باید ازچنین دانش آ موزانی دعوت کنند تا به عنوان سر گروه :گروه تئاتر ، موسیقی ، برنامه های صبحگاهی و ... شوند البته باید در حد ممکن آن ها را با ذره بین زیر نظر داشته باشند و به طور غیر مستقیم حمایت کنند تا درانجام و اجرای برنامه دچار مشکل نشوند .
خ: مربیا ن باید این نکته را مد نظر داشته باشند ، همچنان که یک کبوتربرای پرواز نیاز به دو بال قوی و سالم دارد ، دانش آ موزان ما هم برای رشد و تعالی نیاز به دو پایگاه مستحکم و قوی و سالم دارند که آن هم محیط گرم و صمیمی خانه و مدرسه می باشد . بر همه ی پدران و مادران، به خصوص کسانی که فرزند کمرویی در خانه دارند فرض است که به رغم همه ی اشتغالات فکری و شغلی، کوشش کنند که در شبانه روز، ساعت و ساعاتی را صرفاً به گفت و گوهای صمیمی با کودکان و نوجوانان گوش جان سپردن به سخنان زیبا و دوست داشتنی ایشان اختصاص دهند. باید مواظب بود که مبادا تنوع برنامه های تلویزیونی و گذراندن اوقات فراغت در خانه به صورت کاملاً انفعالی وایستا، زمینه ساز کمرویی ها و کژروی ها در کودکان و نوجوانانی که تشنه ی کلام شیرین و نگاه های محبت آمیز اولیای خود هستند، نشود. (درصد قابل توجهی از کوکان و نوجوانانی که دچار مشکلات گوناگون عاطفی و اختلالات رفتاری نظیر: کمرویی، حساسیت فوق العاده، گوشه گیری، لجبازی و پرخاشگری می باشند، متعلق به خانواده هایی هستند که به دلایل مختلف، به خصوص عادت به تماشای برنامه های تلویزیونی، ویدئویی و استفاده از برنامه های ماهواره ای، فرصت برقراری ارتباط کلامی و عاطفی با یکدیگر را ندارند و بعضاً میانگین زمان گفت و گوهای والدین با فرزندانشان به یک دقیقه در شبانه روز هم نمی رسد!
توجه ویژه به فرزندان خانواده و تکریم شخصیت ایشان در گفت و شنودها، اظهار نظرها و تصمیم گیری های خانوادگی بسیار حائز اهمیت است. خانواده هایی که از نعمت وجودی فقط یک فرزند برخوردارند نیز باید توجه داشته باشند که فرزند ایشان علاوه بر این که نیاز دارد با اولیای خود مصاحبت دلنشینی داشته باشد، لازم است از معاشرت و مصاحبت با کودکان و نوجوانان همسال خود نیز برخوردار شود و بر تجارب خوشایند اجتماعی خویش بیفزاید.
مسلماً فراهم کردن چنین تجارب ارزشمندی با نظارت، هدایت و حمایت روانی والدین فوق العاده مؤثر و مفید است و در تربیت اجتماعی این قبیل کودکان و درمان کمرویی احتمالی ایشان کاملاً مؤثر و مفید خواهد بود.
لذا مربیان باید یک رابطه منظم با اولیا چنین دانش آ موزانی داشته باشند ، از اولیا بخواهند که مهارت های اجتماعی را در فرزندانشان تقویت کنند . اجازه دهند در موقع خاصی که پیش می آ ید خودشان از خود دفاع کنند و حرف شان را بزنند ، نگوئید او نمی تواند ، اجازه دهید بعضی از کارهایش را بطور مستقل انجام دهد ، در صحبت کردن زود حرفشان را قطع نکنید ، اجازه دهید بخصوص زمانی که در خانه مهمانی برگذاز می شود در صحبت ها او هم بتواند صحبت کند ، به او اجازه خرید بعضی لوازم منزل را بدهید حتی اگر نتواند مرغوبترین را بخرد . خجالتی بودن او را به عنوان یک بیماری تلقی نکنید بجای آن می وانید بگویید او متفکر است . البته اولیا و مربیان باید دقت کنند که رهایی از این وضعیت بسیار تدریجی می باشد و زمان بر است پس باید صبورانه به این مسئله نگاه کنند .

3- حرمت نفس( SR) Self-Regard :
توان خود آگاهی و درک و پذیرش خویش و احترام به خود را بررسی می کند.اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی داشتن .
خود آ گاهی و خود باوری احتمالا اثر گذار ترین حالت بر تمام رفتار های انسانی است. با اطمینان می توان گفت بدون خود باوری و بدون داشتن اعتماد به نفس و شناخت کافی از خود و بدون باور کردن توانایی هایمان برای انجام عملی خاص نمی توانیم آن عمل را چه عملکرد عاطفی باشد و چه شناختی با موفقیت به انجام رسانیم .در آ موزش زبان دوم برای این که مربی بتواند از فعالیت خود در امر فراگیر نتیجه مطلوبی به دست آ ورد لازم است که از این مولفه به نحو خوبی استفاده نماید . اول باید دانش آ موز خودش را بقبولاند که تو می توانی . نیرو و توان فراگیری یک زبان دیگر ( علاوه بر زبان مادری ) را در او تقویت کند .
مالنوسکی ( 1923) عقیده داشت که همه انسان ها به ارتباط اجتماعی نیازدارند . ارتباط اجتماعی به این مفهوم است : توصیف کردن خود و پذیرفته شدن در ابراز وجود این ٌ خود ٌ از جانب دیگران ارزشمندی که با ما در ارتباط هستند. تحول شخصیتی عمو ما عبارت است از رشد عقیده انسان نسبت به خودپذیرشی خود و بازتاب خودی که در رابطه میان خود و دیگران نمایانگر می شود . آنچه که در حال حاضر هنوز نمی دانید ،پاسخ این سوال قدیمی است که اول مرغ بود یا تخم مرغ :آیا خودباوری زیاد باعث افزایش مو فقیت بالای زبانی می شود یا موفقیت بالای زبانی باعث خوباوری زیاد؟مطمئنا هر دوی این عوامل برروی هم اثر می گذارند . مشکل می توا نیم مشخص کنیم که آیا معلم ها باید سعی کنند خود باوری عمومی زبان آ موزان را افزایش دهند یا صرفا سطح مهارت زبانی آن ها را بالا ببرند و اجازه دهند خود باوری روند خودش را طی کند .
هاید ( 1979 ) در یافت که زبان آ موزان در یک دوره مبتدی آ موزش زبام فرانسه در دانشگاه نسبت به دوره های بالاتر پس از گذشت هشت هفته آموزش عملکرد بهتری در فعالیت های شفا هی نیز رتبه بالا تری درخود باوری داشته اند . با توجه به این نتیجه ، می توان گفت معلم ها بر روی عملکرد زبانی و هم سلامت عاطفی زبان آ موزان می توانند تا ثیر مثبت و مو ثر داشته باشند . آندره ( 1999) با رسیدن با چنین نتیجه ای تکنیک هایی برای کلاس درس پیشنهاد کرد که بتواند به یاد گیرندگان کمک کنند تا ٌ بال هایشان را بگشایند ٌ شاید این معلمان به این دلیل موفق شدند به اهداف زبانی و نیز شخصیت زبان آ موزان بیشترین توجه را مبذول داشته اند .
از عوامل مهمی که با عث تضعیف عزت نفس فراگیران زبان دوم می شود این است که زبانی که آ موزش داده می شود را زبانی برتر ، متمدن تر و پر ظرفیت تر تلقی کنیم و زبان مادری زبان آ موز را زبانی کم ارزش تر وانمود نمائیم که یقینا به عزت نفس فراگیر زبان لطمه بزرگی وارد می شود ٌ وقتی که پی بردیم که همه زبان ها ارزش یکسانی دارند ، می توانیم این طرز فکر را کنار بگذاریم که :ٌ اختلاف زبانی چیزی است که باید در باره آن نگران بود ، چیزی است که باید محکوم کرد و چیزی است که به خاطر ملیت گرایی باید آن را ریشه کن نمود . ٌ همه زبان ها و گویش ها دارای ارزش مساوی هستند ، هر یک برای خود .ٌ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد